روح زیبایی در ایران

یک اصل بنیادی در مهندسی و علوم گوناگون هست که «زیبایی در سادگی است» و قاعده‌ی علمی تیغ اوکام را می‌توان هم ارز آن به شمار آورد.

تعریف زیبایی از درون این اصل به دست می‌آید. اما اول باید بدانیم سادگی چیست. سادگی نسبت عکس دارد با میزان تلاشی که مشاهده‌گر برای انطباق ادراکات و مشاهداتش با ادراکات و مشاهدات قبلی‌اش دارد. هر چقدر چیزی زشت‌تر باشد میزان تلاش انسان برای درک آن بیشتر است. اما یک چهره‌ی زیبا به دلیل وجود تناسب، تقارن، و مشابهات جزء به کل (مشابهات فراکتالی) ساده‌تر ادراک می‌شود و به همین دلیل زیبا به نظر می‌رسد.

به عبارت دیگر میزان تلاشی که مغز برای شناختن و به خاطر سپردن یه چهره یا منظره‌ی زیبا می‌کند کمتر از زمانی است که با چیزی زشت مواجه می‌شود. زیرا زشتی همان اندازه که دچار عدم تقارن و هارمونی و تناسب و شباهت فراکتالی است، دچار پیچیدگی است.

از اینجا نتیجه گرفته می‌شود که هر چقدر که جهان موجودات بزرگتر باشد درکشان از زیبایی بیشتر است.

انسان که در میان موجودات بالاترین درجات معرفت و کمال را داراست می‌تواند زیبایی را در مقیاس جهانی و در نتیجه انسانی درک کند. زیرا هر چیزی که به طور طبیعی و در طبیعت یافت می‌شود در مقیاس جهانی با کلیت هستی متناسب است.

بالاترین درک از زیبایی را اولیای دین و عرفای ما داشته‌اند. از نگاه عارف، همه‌ی پدیده‌های هستی جلوه‌ای از جمال خداست:

حُسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد / این همه نقش در آینه‌ی اوهام افتاد


عقل موجود در طبیعت زیبایی را به عنوان یک مفهوم اساسی می‌شناسد و تمامی موجودات زنده درجاتی از این عقل را دارا هستند. در زیست شناسی تکاملی می‌گویند هر چقدر اندام بدن یک زن یا جنس ماده به نسبت‌های خاصی نزدیک‌تر باشد (مثلا نسبت دور کمر به باسن) احتمال سلامتی و توان باروری بیشتری دارد و جنس نر تمایل بیشتری به او دارد. یا طاووس نری که زیباتر است (و این هم به چشم طاووس ماده و هم انسان زیباست) سالم‌تر است و جنس ماده را بهتر جذب می‌کند.

بسیاری از موجودات و حتی بسیاری از انسان‌ها به طور غریزی چنین نسبت‌هایی را زیبا می‌بینند زیرا فطرتا از عقل یا روح هستی بهره‌مند هستند و زیبایی را می‌شناسند. در نتیجه با آن جنس ماده یا زن تمایل به جفت گیری پیدا می‌کنند و نسل موجودات از این طریق در بهترین شکل خودش یعنی سالم‌ترین و بارورترین شکل خودش تداوم پیدا می‌کند.

اما درک عرفانی از زیبایی در یک مقیاس جهانی صورت می‌گیرد. لذا حضرت مسیح ممکن است دلبسته‌ی یک فاحشه شود (بنا بر روایاتی) که احتمالا زیبایی ظاهری چندانی هم نداشته و حتی از خصوصیاتی که عامه‌ی مردم جذب آن می‌شوند بی‌بهره بوده. یا حضرت زینب که در بحبوحه‌ی مصیبت کربلا می‌گوید «ما رایت الا جمیلا». و یا سعدی را می‌بینیم که به منتقدانش که او را هوسران و شاهدباز و غیره می‌نامیدند می‌گوید که شما از «حظ روحانی» چیزی نمی‌دانید.

جماعتی که ندانند حظ روحانی / تفاوتی که میان دواب و انسان است

گمان برند که در باغ حُسن سعدی را / نظر به سیب زنخدان و نار پستان است


حظ روحانی عبارت است از اینکه انسان از مشاهده‌ی زیبایی به زیبایی یا حقیقت مطلق که خداست برسد. به قول حافظ:

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند / جمال چهره‌ی تو حجت موجه ماست


جمال همین نوع از زیبایی است که یک پله بالاتر از شهوت حیوانی قرار دارد. عارف در بالاترین مراتب خود میان زیبایی پدیده‌های طبیعی فرقی نمی‌نهد:

جامی در این چمن دهن از گفتگو ببند / آنجا نوای بلبل و صوت زغن یکی است


به قول، غزالی «لیس فی الامکان، ابدع مما کان» یعنی زیباتر از چیزی که وجود دارد، نمی‌تواند وجود داشته باشد. زیبایی هر چیزی است که وجود دارد زیرا هر چیزی که وجود دارد مطابق با کلیت هستی است و اگر اینطور نبود اصلا به وجود نمی‌آمد. به گفته‌ی خواجه نصیرالدین طوسی:

هر چیز که هست، آنچنان می‌باید / آن چیز که آنچنان نمی‌باید نیست


این درک انسانی از زیبایی در بالاترین درجه‌ی درک از زیبایی قرار دارد و اساس هنر و معماری ایرانی-اسلامی را بر همین اساس می‌توان تصور نمود: مشابهت، هماهنگی و تناسب جزء به کل، درست مثل تصویر زیر.


مطلب مرتبط قبلی:

https://vrgl.ir/fzPC2