زن در شاهنامه

نگاه شاهنامه به زن بهترین تصویری که زن را در فرهنگ ایران معنی می‌کند بدست می‌دهد. شاهنامه از دید فمینیست‌ها یک کتاب ضد زن است و ابیات متعددی این را به خوبی نشان می‌دهد. اما در واقع این کتاب ضد زن نیست بلکه با تلقی فمنیست‌ها از زن متضاد است.

از سودابه که بگذریم، اکثر زنان شاهنامه نمونه‌ی یک زن تمام‌عیار هستند. این زنان در عین برخورداری از فرزانگی و بزرگ‌منشی، از جوهر زنانگی و زیبایی نیز به نحو سرشاری بهره‌مندند. حتی زنانی که خارجی هستند چون با ایران می‌پیوندند، از صمیم قلب ایرانی می‌شوند و جانب نیکی را که جانب ایران است می‌گیرند.

این زن‌ها هستند که به داستان‌های تراژیک آب و رنگ بخشیده‌اند. اگر تهمینه نبود مرگ سهراب آنقدر غم‌انگیز جلوه نمی‌کرد. همین‌گونه است مرگ فرود اگر جریره نبود، و مرگ سیاوش اگر فرنگیس نبود، و مرگ اسفندیار اگر کتایون نبود، و مرگ رستم و تراژدی زال، اگر رودابه نبود. سیمای تراژیک زن در شاهنامه به نجیب‌ترین و پاکیزه‌ترین نحو یعنی به عنوان مادر و همسر جلوه می‌کند، نه به عنوان معشوق.

سودابه یکی از زنان نابکار کاووس است که در دام شهوت با پسرخوانده‌ی خود یعنی سیاوش می‌افتد. اما سیاوش که مظهر پاکی و جوانی است، همانند داستان یوسف و زلیخا، ناچار می‌شود بیگناهی خود را اثبات کند و از میان توده‌ی آتش عبور کند. در نهایت بعد از ماجراهایی سیاوش به نزد افراسیاب پناهنده می‌شود و در آنجا کشته می‌شود. آخر سر سودابه نیز به انتقام سیاوش توسط رستم کشته می‌شود.

فردوسی اینجاست که ابیات ضد زن را می‌سراید:

کسی کاو بود مهتر انجمن / کفن بهتر او را ز فرمان زن

سیاوش ز گفتار زن شد به باد / خجسته زنی کاو ز مادر نزاد

اینها را در اصل فردوسی در جهت نقد زنی سروده که وقاحت را به اوج خود رسانده، شرم و حیا را زیر پا می‌گذارد، و یک مملکت را گرفتار آتش شهوت خودش می‌کند.

سودابه در اصل یک زن خودخواه است که لابد به فکر این است که آزادانه هر کاری خواست بکند.

اما فردوسی برای توصیف «زن خوب» چه معیارهایی دارد.

اولین معیار برای توصیف زن خوب سیمای اوست: ظاهر با طراوت، بالا بلند، بدن سفید، لبان سرخ، دهان تنگ، مژه‌های بلند، کمر باریک و اندام خرامنده.

توجه به این معیار از این جهت مهم است که زیبایی و لطافت جنس زن را می‌پذیرد و شرم و حیا را منافی آن نمی‌بیند.

دومین معیار سیرت زن است. زن خوب آن زنی است که زیبایی و رعنایی را با آهستگی و فرزانگی، و شرم را با خواهش یکجا جمع کرده باشد.

جکیم فردوسی سیرت را اینگونه توصیف می‌کند:

به سه چیز باشد زنان را بهی / که باشند زیبای تخت مهی

یکی آنکه با شرم و با خواسته است / که جفتش بدو خانه آراسته است

دگر آنکه فرخ پسر زاید اوی / ز شوی خجسته بیفزاید اوی

سوم آنکه بالا و رویش بود / به پوشیدگی نیز مویش بود

داشتن «شرم و خواهش» به طور توامان یا عشوه گری همراه با حیای زنانه، زاییدن پسر در جهت استحکام و بقای خانه و خانواده، و سوم رعایت پوشیدگی.

این شرم در نقطه‌ی مقابل «وقاحت» قرار دارد مثل جایی که زن صدایش را بلند می‌کند و با مردان به شیوه‌ی مردان سخن می‌گوید یا در مناسبات اجتماعی شبیه مردان رفتار می‌کند. لذا معنی شرم منحصر به پوشیدگی و حجاب نمی‌شود و مفهومی بسیار فراتر از آن دارد.

ویژگی دیگر زن خوب خردمندی اوست که از این لحاظ زن همپایه‌ی مرد است. زنان خردمند معمولا میانسال و یا پیر هستند و دارای تدبیر و رای هستند.

یک مشخصه‌ی زنان کدبانو، چاره‌گر و سخندان در شاهنامه همین خردمند بودن آنهاست.

خردمندی زن در جهت حفظ و بقای خانواده و تدبیر برای حل مشکلات بسیار موثر است. مثلا موقعی که ازدواج زال و رودابه با مشکل مواجه می‌شود، مادر رودابه با خردمندی کامل آن را حل می‌کند و با همین کار کشورش را نیز نجات می‌دهد.



در این نوشتار از کتاب «آواها و ایماها» نوشته‌ی محمدعلی اسلامی ندوشن استفاده شده است.