معرفت زیبایی

نصیحت کسی سودمند آیدش، که گفتار سعدی پسند آیدش

پسندیدن پیش زمینه‌ی سودمند بودن نصیحت است یعنی کسی گفتار سعدی به کارش می آید که درک و معرفت زیبایی شناسی اش به حد کافی رشد یافته باشد. در واقع معرفت زیبایی شناسی مقدم بر اصلاح است. خود سعدی بارها به «ذکر جمیل» یا زیبایی سخنش اشاره می‌کند که شیرین تر از قند مصری است و با این حال حاوی «داروی تلخ نصیحت» است که به «شهد ظرافت» آمیخته شده تا طبع خواننده «ملول» نشود، یعنی نصیحت‌های رایج اخلاقی را موعظه‌وار و مکررا دریافت نکند زیرا که ملال ناشی از تکرار است. اما وقتی که سخن به شکل «بدیع» یعنی تازه و نو در ذهن مخاطب جای گیرد و معنای آن آشکار شود، معرفت مبتنی بر زیبایی شناسی سبب می‌شود تا آن نصیحت تلخ به خوبی جذب روح انسان شود.

بدیع یکی از شکل‌های زیبایی است که معمولا یا به آفرینش خدا و یا آفرینش ادبی تعلق می‌گیرد زیرا در هر دو نوع آفرینش خلق از هیچ رخ داده و بدون سابقه‌ای. همچنین کلمات دیگر که برای زیبایی به کار می‌رود مانند جمال، حُسن، زینت و وجیه هر کدام کاربرد خود را دارند.

در فرهنگ ما زیبایی در مراتب گوناگونش شناخته می‌شود. هم خال و زلف و ابروی یار زیباست، هم صبر جمیل و هم حُسن خُلق. صبر جمیل صبری است که با رضایت از مقدرات الهی همراه است مثل آنجا که گفت «ما رایت الا جمیلا» و شاید از این جهت زیباست که فرد خود را هماهنگ با آنچه که خدا خواسته می‌یابد و حُسن خُلق از این جهت زیبایی شمرده می‌شود که نیکو و پسندیده است. یعنی غالب مردم آن را می‌پسندند و باز هم هماهنگی با کُنه هستی دارد.

زیبایی در منتهی الیهش همین درک هماهنگی با کلیت هستی است و اصولا می‌توان آدمها را بر حسب اینکه معرفت زیبایی شناسی‌شان تا چه حد پیشرفته است دسته بندی کرد. در مراتب پایین خلقت یعنی در دنیای حیوانات، درک زیبایی کاملا غریزی است. یک عقل برتر یعنی عقل طبیعت بر زیبایی شناسی حیوانات حکمرانی می‌کند. مثلا زیست شناسان می‌گویند دلیل زیبا بودن طاووس نر جذب جفت ماده است. پس طاووس ماده این زیبایی را می‌شناسد همانطور که انسان آن طاووس را زیبا می‌شناسد. این در بسیاری از حیوانات دیگر هم هست. عقل طبیعت اینجا حکم می‌کند که حیوانی که سالم‌تر و برای جفت‌گیری مناسب‌تر است یا حیوانی که باروری و بارداری بهتری دارد یا بهتر می‌تواند از فرزندان آن جفت مراقبت کند، در چشم جفت خود زیباست و این زیبایی در ابتدا باعث جلب توجه او می‌شود. در انسان‌ها نیز زیبایی شناسی مشابهی در خصوص اندام و چهره‌ی زن و مرد وجود دارد که مثلا نشان بدهد که توانایی یک زن برای بارداری تا چه حد است. در واقع زیبایی محرکه‌ایست که سبب جذب دو جفت می‌شود.

معرفت زیبایی در ابتدا شهوت محض است که از سوی عقل طبیعت به انسان تحمیل می‌شود اما این شهوت ممکن است مدارج استعلایی پیدا کند. به قول مولانا، هر نیاز غریزی و پایه‌ای می‌تواند سبب تعالی شود:

بس عداوتها که آن یاری بود / بس خرابیها که معماری بود

معرفت متعالی زیبایی زمانی است که انسان از عقل طبیعت مستقل شود یعنی از شهوت فارغ شود و زیبایی را آنچنان بشناسد که واقعا هست و نه آنطور که از سوی غریزه‌ی بقا به او تحمیل می‌شود. بسیاری از انسان‌ها در مراحل حیوانی شناخت از زیبایی باقی می‌مانند. مثلا کوهی که زیباست را به چشم این نگاه می‌کنند که چه تعداد شکار می‌توانند در آن بکنند یا چه معادنی در آن کشف کنند یا کجایش را تصرف کنند. یا چهره‌ای که زیباست را تنها به چشم «سیب زنخدان و نار پستان» نگاه می‌کنند و نه «حظ روحانی».

اما می‌توان گفت که عالی‌ترین سطوح انسانی که مربوط به انبیاء و اولیاء است به درک مطلق از زیبایی رسیده‌اند. این را از توجه و مهربانی آنها نسبت به همه‌ی انسانها و موجودات و حتی زمین و گیاهان می‌شود فهمید. آنها بسیار در نسبت موجودات با هستی تعمق و تفکر کرده‌اند و به همین دلیل به این اصل بنیادین زیبایی شناسی رسیده‌اند که همه‌ی هستی هماهنگ و یک شکل و از یک جوهره است. این متعالی ترین تعریف زیبایی است که هر چیزی در جای خودش منطبق بر کلیت هستی است. هر چقدر که انسان به مراتب بالاتری از معرفت رسیده باشد زیبایی را کلی‌تر می‌بیند و ادراک او نسبت به زیبایی عام‌تر خواهد بود.

هر چیز که هست، آنچنان می‌باید / آن چیز که آنچنان نمی‌باید نیست (خواجه نصیر طوسی)

غزالی نیز می‌گوید:

لیس فی الامکان ابدع مماکان. یعنی بدیع‌تر از چیزی که وجود دارد امکان ندارد. آفرینش عین زیبایی است زیرا چیزی که آفریده می‌شود عین تکه‌ی گم‌شده‌ی پازل درست همان چیزی است که باید باشد و این چیز مفقوده که اکنون هستی یافته، نسبت به کلیت هستی تناسب دارد.

این زیبایی شناسی که در نتیجه‌ی اصل توحید به استعلاء رسیده است، سبب هدایت مردم می‌شود. همانطور که قرآن و ادعیه‌ی مذهبی را با آواز قرائت می‌کنند و اساسا قرآن در درون خودش موسیقی و غنای سرشار ادبی و هنری دارد و پیامبر نیز بسیار به زیبایی و مصادیق زیبایی توجه داشت یا برنامه‌های موسیقی سنتی رادیو که باعث آشنایی مردم با ادبیات فارسی می‌شود. اگر قرآن را بدون توجه به جلوه‌ی هنری آن و صرفا از روی تعبد بخوانیم، معرفت زیبایی شناسی باعث می‌شود که مخاطب جذب چیزهای دیگر شود و هر جلوه‌ی زیبایی که بر او دلبری کند به سمت آن برود:

پر طاووس بر اوراق مصاحف (قرآن) دیدم، گفتم این منزلت از قدر تو می بینم بیش

گفت خاموش که هر کس که جمالی دارد، هر کجا پای نهد دست نداردندش پیش

در واقع همانطور که «مفتی ملت اصحاب نظر» سعدی در ابتدای این مطلب گفت، «پسندیدن» یا درک زیبایی شناسی مقدمه‌ی برخورداری است و بدون آن کار مشکل می‌شود.