خلاصه کتاب "عادت‌های اتمی" - بخش اول

توی یک سلسله‌ای از مطالب سعی میکنم تا خلاصه ای کاربردی و مفید از کتاب "عادت‌های اتمی" رو در اختیارتون قرار بدم تا اگر وقت کافی برای خوندن این کتاب رو ندارین حداقل محتوای درجه یک اون رو از دست ندین.قبل از این که بریم سراغ کتاب بگم اگر فکرتون حتی به اندازه‌ی ناچیزی درگیر بهتر شدن و پیشرفت شخصی خودتونه خوندن این کتاب رو شدیداً بهتون توصیه میکنم.خوب میریم سراغ اولین مطلب از زنجیره مطالبِ خلاصهِ کتابِ عادت‌های اتمی:

قبل از هرچیزی بهتره تعریفمون رو از عادت با همدیگه یکی کنیم.طبق این کتاب:
<<عادت، روزمرگی یا رفتاری است که به طور منظم و در خیلی موارد به صورت غیر ارادی و خودکار تکرار می‌شود.>>

نویسنده در ابتدای صحبتش معتقده که اگر مدام همون عادت‌های همیشگیمون رو تکرار کنیم همون چیزایی نصیبمون میشه که تا الان عایدمون شده اما اگر فقط یکم این عادت ها رو بهبود بدیم به هرچیزی که بخوایم میرسیم که خوب شاید این جمله کاملاً خواننده رو قلقلک بده و تحریک کنه تا برای خوندن بقیه کتاب عجله کنه.این کتاب که به گفته‌ی نویسنده‌ی اون بر محور "سرنخ ، اشتیاق ، پاسخ و پاداش" هستش بارها و بارها بیان میکنه که هرچیزی رو تکرار کنین همون رو هم به دست میارین و در واقع بازده‌ها و دستاوردهای هر آدمی رو آیینه‌ی عادت های اون آدم میدونه.مثلا دارایی رو آیینه‌ی عادت های اقتصادی ، وزن رو آیینه‌ی عادت تغذیه و معلومات رو آیینه‎ی یادگیری میدونه.

یکی از مهم ترین نکاتی که این کتاب خیلی روش مانور میده همون داستان هر روز یک درصد بهتر از دیروز شدن و بحث عادت های کوچیک هستش که احتمالا اکثریت باهاش آشنایی دارین اما برای دوستانی که آشنایی ندارن در حد مختصر بگم که قانونی هست که میگه اگه در کاری هر روز یک درصد بهتر بشید بعد از یک سال اون کار رو 37 برابر بهتر انجام میدین و اگه هر روز یک درصد بدتر بشین بعد از یک سال تقریبا به صفر میرسین.

اثر عادت‌های کوچک به مرور زمان روی همدیگه جمع میشه
اثر عادت‌های کوچک به مرور زمان روی همدیگه جمع میشه

مفهوم دیگه ای که جیمز کلیر نویسنده‌ی کتاب عنوان میکنه این هستش که اساساً " عادت ، شمشیر دولبه است".عادت های بد به خود شخص آسیب می زنه و عادت های خوب هم ، خود شخص رو میسازه و موفق میکنه.مثلا اگه بخوایم از عادت و تاثیرش روی "بهره‌ی مرکب توانمندی" صحبت کنیم باید بگیم که هرچی تعداد کارایی که می‌تونیم بدون فکر و براساس عادت انجام بدیم بیشتر باشه ، مغز راحت‌‌تر میتونه روی کارهای اصلی‌تر و مهم‌تر تمرکز کنه.

یکی از رایج ترین ترین اتفاقاتی که برای خیلی از ماها افتاده رو ، این کتاب خیلی ساده و تحت قالب یک شکل بیان کرده و اسمش رو گذاشته " تثبیت توانایی پنهان" که من این شکل رو اینجا آوردم.

مفهوم کلی این شکل نشون میده که معمولا ما انتظار داریم پیشرفتمون به شکل خطی باشه و خیلی زود اتفاق بیفته اما در عمل ، تلاش ما اغلب دیرتر جواب میده.همین‌جاست که خیلی ها به دره‌ی ناامیدی سقوط میکنن چون زمان زیادی خودشون رو به آب‌و‌آتیش زدن اما به چیزی که میخواستن نرسیدن.اما در واقع این زمان به هدر نرفته ، بلکه ذخیره شده و وقتی زمان مناسبش برسه تازه ارزش حقیقی تلاش‌ها مشخص میشه.

و در ادامه میخوام یکی از مهم ترین مفاهیم این کتاب رو بگم و مطلب اول رو ببندم.

به فکر هدف نباشید ؛ تمام حواستان به سیستم باشد.

قبل از این که توضیح بدم چرا و چطوری این کار رو بکنین باید فرق بین هدف و سیستم رو بگم:
هدف ، نتیجه‌ای هستش که ما می‌خوایم به دستش بیاریم و سیستم ، راهیه که ما رو به اون هدف میرسونه.
توی این مفهوم قرار نیست ما بگیم که هدف‌گذاری به هیچ دردی نمیخوره و کلاً بی فایده است ، اتفاقا هدف مسیر و جهت حرکت رو به شما نشون میده ؛ اما جلو رفتن توی این مسیر کار سیستم هستش.
برای تائید این مفهوم چندتا نکته میگم که حتما فکرتونو مشغول میکنه:

  • نکته‌ی اول:هدفِ برنده و بازنده یکیه.
    همه میخوان برنده بشن؛ پس اگر هدف موفق‌ها و ناموفق‌ها یکیه، هدف تاثیری در برنده یا بازنده شدن نداره.
  • نکته‌ی دوم:رسیدن به هدف چیزی جز تغییر لحظه‌ای نیس.
    ما همیشه فکر میکنیم برای یک تغییر اساسی و خوب باید نتیجه رو عوض کنیم درحالی که مشکل از نتیجه نیست و چیزی که واقعا باید عوض بشه سیستمیه که نتیجه از اون آب میخوره.
  • نکته‌ی سوم:هدف آرامش رو از شما میگیره.
    فرض پشت هر هدف اینه که:«اگه به این خواسته‌ام برسم ، اون وقت دیگه خوشبخت میشم و از خدا هیچی دیگه نمی‌خوام .» اشکال این طرز فکر اینه که دائم دارین خوشبختیتون رو به مراحل بعدی زندگی موکول می‌کنین.در عوض وقتی به جای نتیجه به فرآیند دل ببندین هروقت سیستم درست کار کنه، احساس رضایت و خوشبختی می‌کنین.
  • نکنته‌ی چهارم:هدف ماندنی نیس.
    اگه واقعا تمام هم‌و‌غمتون رسیدن به هدف باشه بعد که بهش رسیدین دیگه هیج انگیزه‌ای براتون باقی نمونده و دیگه چیزی وجود نداره که شما رو ، رو به جلو هل بده.پس بهتره به فرآیند پایبند باشین تا گیر همچین داستان‌هایی نیفتین.

موارد گفته شده توی این مطلب فقط بخشی از کتاب "عادت‌های‌ اتمی" نوشته‌ی جیمز کلیر هستش و سعی دارم تا بقیه‌ی موارد مفید و کلیدی این کتاب رو هم در مطالب بعدی با شما به اشتراک بذارم.

پس تا مطلب بعدی فقط کافیه یادتون باشه پیشرفت‌های کوچیک و یک درصدی نه سروصدایی راه میندازن نه حتی به چشم میان ، اما به شدت موثرترند مخصوصاً در بلند مدت.