فقط خنده می تواند یک شورش باشد، یک انقلاب، یک دگرگونی. شروع کن به خنده.
فرزاد خدارحمی که بود و چه کرد ؟!
اینجا و امروز که دارم این متن رو براتون مینوسیم فرزاد تقریبا یک سالی یا شاید هم بیشتره که داره توی مرکز مشاوره جدیدی نژاد کیمیاگری میکنه.
هیچ وقت اینو فراموش نکنید من قدیمی تر از فرزادم (از نظر سابقه کاری )
وقتی ازش میپرسم چی شد که فکر کردی باید مشاور بشی اونم مشاور کنکور
اون میگه :
در واقع فکر به مشاور شدن از وقتی شروع شد که دانش آموز بودم و همیشه احساس میکردم توی سیستم اموزشی و تحصیلی یه مشکلی هست
بریم ببنیم که فرزاد در ادامه این مشکل رو چطوری توصیف میکنه ...
وهمه این احساس ها برمیگرده به دوارن قبل کنکور (موقعی رو میگه که هنوز درگیر مدرسه و ...)
ازش میخوام بهم بگه دقیقا منظورش از مشکل توی سیستم اموزشی چیه؟!
فرزاد میکه : مشکل توی نحوه درس دادن ، نحوه مشاوره دادن به بچه های کنکوری ، مشکل توی آزمون دادن
مشکل توی همه اینا از همون موقع باعث میشد من به این فکر کنم که باید یه کاری کنم .
در ادامه صحبت هاش بهم میگه که یه نفر باعث شد یه جور دیگه نسبت به کنکور و کنکوری بودن درس خوندن و مشتقلا درس توی دوره دبیرستان نگاه کنه
بریم سراغ فرزاد ببنیم اون شخص کی بوده ؟!
فرزاد میگه
مهدی توکل مدرس شیمی و معلم شیمی المپیادی من ... بهم یه دید جدید داد نسبت به هر انچه درباره درس بود
من با یه دید جدید نسبت به درس و مشکل هایی که هنوز بود تصمیم گرفتم به بچه ها کمک کنم
چون نمیخواستم بچه ها بیوفتن توی دام هایی که من افتادم اشتباه هایی که من کردم ولی کسی نبود که بگه نکن خلاصه که من اومدم سمت مشاوره تا بشه کمک کرد ... ادم ها توی دام هایی که ساختگیه نیوفتن
اینجا بود که تصمیم گرفتم مشاوره بشم :))))))))))))
هدف فرزاد منو به شدت یاده هدف خویشاوره میندازه همون که میگه : خویشاوره به وجود اومد تا بچه ها توی دوران کنکور له نشن ... من از اینجا یه چیز دیگه ام فهمیدم ادم هایی وارد خویشاوره میشن که جوهره ی خویشاوره ای بودن رو دارن ... فرزاد خدارحمی هم یکی از همین ادم هاست البته اینو فراموش نکنید من از فرزاد قدیمی ترم :)))))))))
بودن ادم هایی که بخوان تو رو از هدفت منصرف کنن ؟
فرزاد در جواب سوالم میگه :
همه ادم ها توی زندگیشون هستن کسایی که به تو بگن نمیشه و نمیتونی فرزاد خدارحمی هم از این قاعده مستثنی نبوده و توی دوره المپیاد شیمی یکی از این ادم ها همیشه میگفته نمیشه نمیتونی و داری بیخودی وقتت رو تلف میکنی
حتی من دیدم چقدر موهاش بخاطر این موضوع سفید شده ... پیر شد بخدا
مطمئنم توی زندگی شماها هم از این ادم ها هست ... اگر به هدفتون ایمان دارید بدون توجه به کسی یا چیزی براش بجنگید و تلاش کنید تا هیچی رو به خودتون بدهکار نمونید
تو کنکور رو چطور میبنی و ارزیانی میکنی ؟!
کنکور اصلا پیچیده نیست و یه سری ادم فقط میخوان از این وضعیت سود ببرن و استفاده کنن ....
و گریز میزنه به مدرسه ای که توش درس میخونده حالا هرچی بهش میگم بگو کدوم مدرسه بودی میگه نمیگم تهدید و اینا هم جواب نمیده .... شما ها اصرار کنید بگه کدوم مدرسه بوده
مدرسه از کنکور براش غول ساخته بود و چراغ جادو هم توی دستای مدیر بوده
پیرو صحبت فرزاد باید بگم بله مدیر ها غول چراغ جادو هستن ...
خلاصه که فرزاد خدارحمی میگه به واسطه ارتباط عاطفی که با کادر مدرسه داره میره و سر میزنه ...
بریم دیالگو مدیر مدرسه و فرزاد رو داشته باشیم:))))
مدیر میگه کنکور چطور بود؟!
فزراد : خیلی راحت تر از غولی که شما توی ذهن ما ساخته بودین
فکر کنم اینجا مدیر به صورت پوکر فیس به فرزاد نگاه میکنه .
در ادامه فرزاد در باب شرکت کننده های کنکور میگه :
تعداد شرکت کننده ها 600 هزار نفر نیست نهایت 10 هزار نفره و از تعداد افرادی که کنکور شرکت میکنن عده ای زیادی صرفا میخوان کنکور بدن که یه کاری کرده باشن
ازش پرسیدم :چی شد با اقای جدیدی آشنا شدی ؟
همه چی از کافه گردی شروع شد و از بحث شکم ... و رفاقت طوری:))))
خلاصه که بالاخره تجربه خاص توی غذا خوردن کار دست ادم میده(نمیخوام اشاره کنم به وزن هاشون )
حالا از همین جا ها لابه لای این غذا خوردن ها شروع میشه حرفه ای شدن ... بالاخره هدفش بوده
مطالعه کردن در زمینه مشاوره تحصیلی
فرزاد میگه:
چند ماه توی این پروسه تلاش میکردم تا بتونم اطلاعات خودم رو توی این زمینه بالا ببرم و یک مشاوره با سواد و با تجربه باشم ....
و توی خویشاوره اومدنش از یه زنگ شروع میشه وقتی اقای جدیدی نژاد بهش میگه هنوز هم داری کار مشاوره رو دنبال میکنی و تواضع عای فرزاد در
خلاصه که رزومه فرزاد میرسه به دست تیم خویشاوره و مرکز مشاوره که بررسی بشه ... اینطوری اون طوری بود که فرزاد اومد شهر (نمیدونم گفتم یا نه من و فرزاد شبیه بچه های پشت سر هم میمونیم توی خانواده خویشاوره )
البته همه این هایی که من دارم مینویسم فرزاد انقدر توضیح داد که وسطش داشت خوابم میبرد
و قرار نهایی دعوت به کار توی کافه گذاشته میشه ... یادم رفت از فرزاد بپرسم چه کسی چی سفارش داد ؟!
بنظرتون اقای جدیدی چی سفارش داده ؟!
من اون موقع نبودم که اومد ... J)))))))))
چرا موندی توی خویشاوره ؟!
من عاشق مشاور بودنم چون درون من رو یعنی فرزاد خدارحمی رو به اوج و شکوفایی خودش میرسونه
و این کوتاه ترین جوابش بود توی این مصاحبه
همه اینا به کنار اون معنی خویشاوره رو خیلی قشنگ توصیف میکنه انقدر که دلم میخواد بهش شیرینی بدم البته
:)))))))
فرزاد به نظر تو معنی خویشاوره چیه ؟!
معنی خویشاوره از دید من یعنی خلق کردن یعنی همه چی از خودت شروع میشه ... یعنی شروع کن بدون اینکه به اخرش فکر کنی ...
نظرش رو درباره همکارهاش میپرسم و در جوا بهم میگه :
ادم های خویشاوره به جز من (ما دشمن نیستیما فقط مثل دوتا بچه پست سرهم خیلی کل کل میکنیم)
همه ادم های خویشاوره روحیه خلق کردن دارن
اعضای خویشاوره شبیه پدر و مادر خویشاوره هستن مثل خانوم رحیمی و اقای جدیدی نژاد
بچه های تیم خویشاوره هیچ وقت نا امید نمیشن تا راه خودشون رو پیدا کنن .... بشن بهترین خودشون
توصیف فرزاد رو از تیم خویشاوره خیلی دوست داشتم
و در اخر بهش میگم اگر بخوایی چیزی بگی که من نپرسیده باشم و اون میگه :
از کنکور برای خودتون غول نسازید ...
به نظر من علت اینکه بچه ها بسیار وسواس گونه نگاه این موضوع میکنن اینه که اولین انتخابشون تو زندگیه که میتونن خودشون تعیین کنن وباید در نظر گرفت که
دنیای خودتون به 4 ساعت کنکور دادن محدود نکنید
چون دنیا و زندیگی همیشه هست و ادامه داره
این رو من اضافه میکنم فرزاد خدارحمی تو یکی از همون هایی هستی که دنیا برای تغییر و بهتر شدن بهت احتیاج داره
من به عنوان عضوی از خانواده خویشاوره این رو بهت میگم که راهی که توش هستی پر از پستی و بلندی هست
ولی تو شکست نمیخوری میدونی چرا چون روحیه ات این اجازه رو بهت نمیده
براتون اروز میکنم فرزاد خدارحمی درون خودون رو پیدا کنید :/
تبلیغات چی خویشاوره در مصاحبه فرزاد خدارحمی مشاور
مطلبی دیگر از این انتشارات
موفق غیر آمپولی
مطلبی دیگر از این انتشارات
یه چیزی نمیذاره..
مطلبی دیگر از این انتشارات
کیمیاگر اعظم: میگ میگ....!