تعادل ضد من بودنه ولی قشنگه. تو قشنگ باش✌
کیمیاگر اعظم: میگ میگ....!
وسط یه بیابون بی آب و علف روبروی آقای جدیدی نژاد وایسادم. چشم تو چشم، فیس تو فیس که یه دفعه دستشو کرد تو جیبش و یه مشت قهوه درسته ریخت تو دهنش و دو لپی آسیاب کرد! بلافاصله ام شروع به بالا و پایین پریدن کرد عین فوتبالیستا که میخوان برن تو زمین.. بعد هی پشت سر هم میگفت: رسما تو رتبه برتر شدیا رسما... رتبه برتری تو رسما رسما... همزمان منم مث شاگردهای ذن بهش تعظیم میکردم. بعد خیلی آروم گفتم: خوشنویسی بچه های ماراتون تون چنده اوسی کیمی؟ نذاشت حرفم تموم شه و یهو گفت میگ میگ! و عین چیتا از کنارم رد شد...
خیلی ملو وسط لقمه های صبحونه تیکه های خواب عجیب غریبم یادم اومد. از رفتار و حرکات خودم و آقای جدیدی نژاد خندم گرفت. برام جالب شده بود که صدای قرچ قروچ قهوه رفت رو اعصابم... شما عشق قهوه ای، من باید تاوانشو بدم!؟ به خواب ناز یه کنکوری دربندم کار دارین؟ خلاصه با بی رحمی تمام این کابوسه ام منو یاد اقسام معضلاتم انداخت.... اون از روزمون اینم از شبمون! رسما اعلام کنین مدرک زیباسازی دریمم دارین دیگه... ای خداااااا...... ملت خواب کالیفرنیا، آمریکا میبینن من بدشانس..
آلارم نبوغ به صدا در میا
پسر! اونجاش آخرت دریم بود که آقای جدیدی، جذاب اعظمون گفت تو رتبه برتری! چقدرم صحنه اش واقعی بودا.. فقط اون منو شناخته، دمش گرمه! شاید تعبیر داره... من که به روح اعتقاد ندارمم مجبورم برم تو این فازها. بذا گوگلش کنم.. جونده قهوه+خواب+تعبیر. کلی صفحه میاد و چون هیچ کدومو نمیشناسم یکیو رندوم انتخاب میکنم. نوشته وسط باغ باید باشه! خب مال من که برهوت لاهوت بود خداروشکر.. میگه به دلش نشستی، میخوادت!!
من دیگه حرفی ندارم. به این چیزا اعتقاد ندارم بخاطر همینه دیگه، آخه اینو از کجات درآوردی نابغه ؟؟ داشتم میرفتم تو فاز دریم کچر گرفتن و اینا که یه فکر اومد تو ذهنم... خودم تعبیرش کنم! سخت نیست که... بابا یارو خودش اومده زل زده تو چشام میگه به جرگه خردمندان خوش آمدی. تمام! الان فقط و فقط وقت بزن و بکوبه موقع دیدن...
برم قهوه پخش کنم کاش بچه کنکوریهای به فنا رفته رو جمع کنم با اساطیر معاصرشون آشنا بشن طفلیا..
قهوه ای تلخ و دل گرم کن
درحال بشکن زدن اومدم یه زنگی به لیدر دورهمی هامون بزنم بگم بروبکس رو خبر کنه مهمون منین.. خداااا این پسر چقد رساناس! نمیذاره یه زنگ بخوره.. الو داداش گلم چخبرا... بگو بریزین تو کافه، سورپرایز دارم.. آره فعلا جمع شین... داشتم بای میدادم که پرسید راستی ترازها اومده، دیدی؟ ترازو مرازو کدومه.. یادم رفته بود گفتم اکی نگاه میکنم. قطع که کردم با خودم گفتم تعبیر خوابم تو سایته! با هزار تا ورد و جادو رفتم سمت گوگل کروم.. کارنامه که اومد بالا دیدم اون برهوتی که من دیدم ازین بهتر از توش در نمیا! اون وحی و مژده چی بود پس؟؟ کیمیاگر اعظم تون یه چیزی میزنه ها... بیشتر شبیه تبلیغ قهوه ملی بود... دلخوشیمون خوابیدن بود که اونم ازمون گرفتن. والا. اوه اوه حالا کی میخواد به این چترها بگه برنامه کنسله! ترازمم که از آزمون قبلیه کمتره، جیبمم خالی کنم، از همه زاقارت تر پدرو رو مخه ام ببینم... سکته رو شاخشه. به خونه نمیرسم من! از اون طرفم اگه قرارو بهم بزنم ته ضایع بازیه.. که عمرا... حاضرم دهنم سرویس بشه و خفن به نظر بیام تا یه نابود معمولی!
وسط سوال جواب های بچه ها به آرامش نیاز داشتم! فلسفه ی این سوال ترازت چنده از کجا اومده خب! کنجکاوی تا به کی..؟ ولی خدایی اگه منم تراز پدرو رو داشتم انقد جار میزدم برسه به گوش ترامپ.. ولی این بیچاره ی سایلنت، دیر میاد زودم میره که! آخـــهیش غذا رو آوردن یکم فضا عوض بشه... لیدرمونم نه گذاشت نه برداشت و گفت بروبچ ما امروز یه سوپ ریز داریم و سروصداها اوج گرفت که کی کجا چخبره؟؟؟ منم با یه نفس عمیق گفتم خبری نیست میخواستم رفیقامو ببینم وسط روزای ضجرآور قبل کنکور، که دیدم. همین. همه تعجب کردن! تابلو بود آخه پسرا از این لوس بازیا ندارن. مخصوصا از من انتظار نداشتن برای تجدید دیدار سور بدم!.. اول از همه پدرو تشکر کرد و گفت مرسی رفیق جان، احتیاج بود. منم گفتم خواهش میکنم. ولی یه خود درگیری مرموزی توی ذهنم وول میخورد..
بچه ها رفتن تو مود خاطره گفتن و مسخره بازی، منم فرصت رو غنیمت دونستم و آروم خزیدم کنار پدرو و سوالایی که داشت کل ذهنمو ویروسی میکردو نم نم ازش پرسیدم. گفتم تو چجوری ترازت تصاعدی میره بالا آخه جانور!؟ بعد سکوتی کشنده گفت: من سوال هارو تیپیکال میکنم ...و با همین جمله تیر آبنوسی به زبان من اصابت کرد.. راستش من از این تیپیکالیزاسیون نفرت دارم. آخه منطقیم بهش نگاه کنیم، شدنی نیست این حرکت اصلا. اون همه وقت بذاری کتاب و تست ها رو بخونی بعد تازه بیای دسته بندی کنی! پرسیدم انصافا میگی یا گذاشتی سرکار؟ گفت باورکن من از این روش راضیم و مطمئنم جواب میده. بذار برات توضیح میدم. منم فقط نگاش کردم ببینم این پدرو حرف نزنه چی میخواد بگه واسه من.
پدرو شاخی پنهان
پدرو اول گفت تو فکر میکنی تیپیکال کردن زمان بره؟ گفتم آره مسلمه. گفت درسته چون منم مث تو اول به زمانش فکر میکردم! قطعا اوایل زمان بره ولی بعدش که سوالهای مباحث رو تیپیکال کردی دیگه هرچی سوال از میبینی رو تو هوا جواب میدی و توی زمانت صرفه جویی میشه.. البته تیپیکال کردن یه کلمه قلمبه سلمبس که ساده ترش میشه: آشنا کردن ذهن با سوال های شبیه به هم.
از طرفی هم چون 60 درصد سوالهای کنکور از نوع تیپیکال هستن، بالا رفتن درصدت حتمیه. مابقی سوالات هم که تستهای مفهومی و نوآورانه (30 درصد) و تست های بسیار مفهومی و چند مرحله ای (10 درصد) هستن. پس کسی که سوالات تیپیکال رو بشناسه خیلی جلوتره. من که از استدلال آوردن پدرو خوشم اومده بود و تازه شناخته بودمش حرفی نزدم تا خودش ادامه بده و مطمئنم کنه...
خلاصه از یه کابوس دهشتناک به اینجا رسیدم که میبینین و توی بیست و چهار ساعت خیلی چیزا رو گرفتم
از همین جام به آقای جدیدی نژاد میگم بزرگوار شما دغدغه ات وزن کم کردنه، منم تراز بالا.. درسته؟ پس من میرم تو تیپ زدن و شیک و پیک کردن سوالا، شماام چیزبرگر دوبل با سس پنیر اضافه و سیب زمینی های برشته شده در روغن فراوان دلم کباب شد(; رو رها کن، فقط آب کرفس نچرال!
جزئیات کاربردی تیپیکال کردن سوالا و نجات یافتن از دوراهی های ذهنی رو میتونین توی اپلیکیشن خویشاوره دنبال کنین.
برگرفته از گام 8: یه راه میانبر برای افزایش تراز
*برگرفته از گام 8: یه راه میانبر برای افزایش تراز
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماجرای مطالعه به سبک وسواسی
مطلبی دیگر از این انتشارات
موفق غیر آمپولی
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک روش ساده برای انتخاب رشته