بگذار و برو

بعضی را گشایش بوَد در رفتن، بعضی را گشایش بوَد در آمدن. هُش دار و نیکو ببین که این گشایشِ تو در رفتن است یا آمدن؟
[شمسِ تبریز، به تصحیح محمدعلی موحد، که جان و دل است او]

پ.ن۱: بگذار و برو. فرقی هم نمی کند از کنار معشوقه و یارِ لاقید باشد، یا آن مدیر و مجموعه ای که مانع رشد تو می شود. تلاش کن، اما اگر نشد، نمی شود دیگر. یا از اول جای تو نبوده و اشتباه آمده ای؛ یا تو رشد کرده ای و او همان جا مانده و فروتر می رود. هر چه هست، دیگر جای تو نیست. رفتن هزینه دارد. کمترین اش دلشوره و درد. می دانم. اما بمانی هم؛ کِرامت ات را باخته ای.

پ.ن۲: بی خود طول و تفصیل اش دادم. «اخوانِ ثالث» کوتاه و کامل گفته بود:

برو آنجا که تو را منتظرند



سعید رنجبر - پنج شنبه، ۲۹ تیر ۱۴۰۲