النا هستم ملقب به الی، نویسنده نوجوانی که افکارش را به پست تبدیل میکند
از من نوشتن،از تو نخواندن
این نوشته برای کسیه که هیچ وقت قرار نیست بخونه:)
کسی که نمیدونم منو میخواد یا نه...
حتی نوشتنش هم سخته
دوسته یا دشمن؟
چه خبره دقیقا
ای کاش میشد به خودت بگم اما ویرگول رو برای همین ساختن
فکر کن یه نفر دوستت داشته باشه و بهت بدی کنه:)))
چه حسی میتونه داشته باشه؟؟؟
حس گم شدن
حس تو دو راهی گیر کردن
کاش راه سوم هم بود
انگار یه نفر مدام قلبت رو چنگ بندازه و تو از قلب اون محافظت کنی...
انگار تو یه گودال فرو رفتی و هر کاری کنی باز نمیشه بیرون بیای فقط میتونی زندگی تو تو اون گودال بهتر کنی....
باید فقط عادت کنی:)
به مثل بقیه نبودن...
به چیزی که بقیه دارن تو نداری
هر چی باشه ممکنه بعضیا هم چیز هایی که تو داری رو نداشته باشن
کاش میتونستم بفهمم چطور باهاش رفتار کنم
چطور موقع نوشتن اینا گلوم پر نشه؟
از طرف یک شخص گمراه:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
ده روز، ده تا نامه!:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک نامه از یک روح سرگردان
مطلبی دیگر از این انتشارات
خیلی دور، خیلی نزدیک