چیزهایی که همه تجربه میکنیم ولی کسی راجع بهشون نمیگه. با چاشنی روانشناسی! ایمیل: khodnevis9583@gmail.com
برای آن کس که رفت و نمیدانم بر میگردد
نمیتوانم بگویم اول تو رفتی یا من. نمیتوانم بگویم آن کسی که اول عقب میکشد مقصر است یا آن که اعتراف میکند دیگر نمیخواهد. شاید او دیگر نمیخواهد که بخواهد.
شاید هم...
غرق شدم در هزاران چرا و هزاران خاطره که به یاد آوردنشان برایم آنقدر تلخ است که نگاهم را تار میکند و آنقدر شیرین که ذهنم را سرخوش. مغزم توان تشخیص اینکه تو دیگر رفتی که بروی و نیایی و نمانی را ندارد.
در ذهن من، من هنوز از برای توئم و تو هنوز از برای من.
آن وقت ها که با هم بودیم هی از مالکیت میگفتی و من پرهیز و هزار پرهیز از مهر تایید زدن بر حرفهای شیرین و رنگارنگ تو، از ترس آن که رنگارنگی اش نوید دو رنگی بدهد و شیرینی اش مرا ناکام کند.
محبوب من!
دلم برایت تنگ نیست. دلم برای توست! دلم آشیانه ایست که خالیست. دلم چشمانی ست که به در خیره می شوند. دلم گوش هاییست که در میانه ی صدای باد صدای تو را می شنود.
نمیدانم بر میگردی یا نه. نمیدانم بر که میگردی میمانی یا نه. نمیدانم بر که میگردی به دورم میگردی یا نه.
من دگر هیچ نمیدانم. من دگر هیچ نمیخواهم.
تمام آنچه میخواستم را یک بار داشتم. تمام آنچه میخواهم، همانیست که زمانی داشتم!

مطلبی دیگر از این انتشارات
از عشق دست کشیدم
مطلبی دیگر از این انتشارات
این شعر عنوان هم ندارد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
وصیت نامه