Arashدریه دفترچه برا دل نوشته هام...·۶ ماه پیشقصه خودِ زن بوداز زن گریختم به آخر قصه. قصه خود زن بود، آخر قصه خود زن بود. ایستادم به حیرانی، مات تماشای جهان پیچاپیچ گیسش. دستهایش را دیدم که شاخه های س…
Arash·۶ ماه پیشنور ستاره نامرئیعزیزم، من شبیه مراسم خاکسپاری یک آدم گمنامم. بیهوده، ملالاور، فراموششدنی. و نمیتوانم خودم را در سیاهی عزیز چشمهای تو ببینم، و گریهام ن…
Arashدرنامـهای به تو که نمیخوانی·۷ ماه پیشمیپرم از خوابخواب میبینم خونهی منی. خوابت برده و دارم نگاهت میکنم. نفسات کوتاه و آرومه و از قفسهی سینهت خون داره نشت میکنه به روتختی سفید. میدونم…
Arash·۸ ماه پیشچه آدم توی آینهی غمگین خوشحالی.گفتم رنج لبههای آدم رو تیز میکنه.گفت شروع شد باز.گفتم نه، جدی میگم. تیزت میکنه. خیلی سعی میکنی فاصله بگیری، نزدیک نشی، معاشرت رو محدود…
Arash·۸ ماه پیشرفتننه، والله که منصفانه نیست. باید یک راهی باشد که نشانمان بدهد آخرین بار است که داریم یار را، رفیق را ، عزیز را می بینیم. باید یک آلارمی، نشا…
Arash·۸ ماه پیشتماشاخانه.نه . من برایتان نگفته ام . در پستوهای تاریک سرم ، یک تماشاخانه قدیمی متروکه پنهان است . امشب ، قرار است نمایش شیرین و فرهاد در آن اجرا شود…
Arash·۸ ماه پیشفهمیدم.صبح زود دوباره فهمیدم برخاستن از گور، به معنای برگشتن به زندگی نیست.فهمیدم وقتی برای کشف داغشدن صورتت از خیال یک بوسه دیر شده، عوضکردن با…
Arash·۸ ماه پیشروز و شب عربده با خلق خدا نتوان کردبا شماست حافظ . گوش کن : روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد .گرفتی چی میگه ؟ یعنی میگه به من رحم کنی ، این همه قشنگ نباشی .میشه ؟ من که نم…
Arash·۸ ماه پیشعشق.هر آدمی شاید در عمرش فقط یک بار می تواند کسی را به تمامی دوست بدارد. تمامش را، حتی تیرگی های روحش را بپرستد. خدا بسازد از آدمی که می داند آ…