برای تو! ¹

تو فرق داشتی. تو با همه ی آدمایی که تا امروز زندگیم دیده بودم ، فرق داشتی.
اینو از همون اول فهمیدم. از همون روز سرد زمستونی که نگاه شکلاتی گرمتو ، همون نگاهت که عطر هات چاکت میدادو به نگاه سرد عسلی رنگم دوختی و بهم لبخند زدی.
به من لبخند زدی و دلم پر شد از پروانه های رنگی رنگی.
تو کنارم بودی. تو ، وقتی منو فهمیدی که حتی خودمم حوصله ی دید زدن چشمای عسلیم تو آینه رو نداشتم.
تو اومدی ، تو اومدی دستمو گرفتی ، بلندم کردی. گرد دلتنگیو از شونه های لاغرم تکوندی و بهم یاد آوری کردی ، ترقوه هام ، جای بال بوده نه هیچ چیز دیگه ای.
من پرواز میکنم. به خودت قسم ، به چشمات قسم پرواز میکنم.
به چشمات قسم که نمیذارم عهد و پیمانمون زمین بمونه. بهت قول میدم همون زهرایی باشم که تو شناختی. همون زهرا که گفتی با استعداده. همون زهرا که گفتی هیچ وقت از تلاش دست نکشه!
من همون زهرام. همون که یه روز بارونی بهت قول داد هیچ وقت نذاره بارون چشماش ، اراده شو ضعیف کنه.
بیا یادمون نره چقدر سختی کشیدیم تا به اینجا رسیدیم ، چه لحظاتیو پشت سر گذاشتیم و چه آدمایی رو تحمل کردیم.
یادمون نره چقدر گذشته تا شدیم همین که الآن رو به رو همیم.
تو فرق داری. تو با همه فرق داری!
خوب من ، یادت نره ، تو یه چیز متفاوتی. یه چیز متفاوت مثل خونی که لای رگامه ، مثل ستاره های رشته ی اصلی ، مثل نمودار هرتسپرونگ راسل ، مثل رابطه ی اسنل دکارت ، مثل رمان سیب و گندم.
خوب من
هر وقت دلت گرفت ، دستتو بذار روی قلبت و به آسمون فکر کن. آسمونی که پر از ستاره ست.
ستاره هایی که تک تکشون عاشق چشمای تو ان.

یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل میذاره
زهرا همون که دیوانه وار ، دوست داره

زا.شین.