به شعر علاقه دارم، فعلا همین
ترمیم| شعر
غمگین شدم غمگین شدی غمخواریم کردی
اهل محبت کردن و دلداریم کردی
من عاشق این انزوای بیامان بودم
تو تا رسیدی آگه از بیماریم کردی
وه بارها که خواب در خوابم گره میخورد
تو خوب اما صبر بر بیداریم کردی
بیدست و پایی مرا دیدی ولی ماندی
تا مرد میدان تو باشم یاریم کردی
گفتم نکش سیگار و لج کردی و آخر هم
با ناز دلچسب خودت سیگاریم کردی
بیهوده هر روز و شبم میرفت و تو اما
با آرزوهای قشنگت، کاریم کردی
من فکر میکردم که دنیا تا تهش این است
تو خسته از این گردش تکراریم کردی
میخواستم استاد دانشگاه باشم تو
جرات به من دادی تهش بازاریم کردی
از خانهی ویرانهام قصری درآوردی
رفع سراسر حالت آواریم کردی
دیدی که تیغم ماست را حتی نمیبرّد
استاد رزمم گشتی و پیکاریم کردی
راحت بگویم تو مسیحم گشتی و من را
از نه ندارد نبض، ذوق آریم کردی
با بغض من هربار آغوش تو وا میشد
الحق که دریایی برای زاریم کردی
من را تحمل کردی و دست تو میبوسم
آری کویر لوت بودم، ساریم کردی ...
۱۴۰۴.۲.۱۴
اصفهان. سجادحاجيان
پ.ن: وقتی به مو بند بود و گره زدی و بازم نشد و رها هم شدی، بازم از امید بگو! شاید زیر پات دریا باشه ...

مطلبی دیگر از این انتشارات
بعدِ یه مدت...
مطلبی دیگر از این انتشارات
خواهر
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه صد و نوزده ( مازوت ؟ )