جز بوسیدن کار دیگری نمیتوانی بکنی

آوین تو دیگر برای من یک شخص خاص نیستی خودت و اسمت برای من تبدیل به یک چیز عام شده. یعنی ممکن است نامه‌ای به کسی که دوستش دارم بنویسم و او را هم آوین خطاب کنم. اما بیا تا وقتی که به آن مرحله نرسیده‌ام نامه‌های بیشتری برای تو، آوین مخصوصم بنویسم.

سلام آوین عزیزم
نمیدانم که تو برای من میتوانی چه کاری کنی؟
حتی مطمئن نیستم که بتوانی به من عشق بورزی، چه برسد کارهای دیگر. نمیدانم شاید دارم پیش داوری میکنم اما تقریبا مطمئنم.
متاسفانه چیزهایی که من آرزو می‌کنم هیچ کس نمی‌تواند به من بدهد. نمی‌توانی یه لپتاپ نو و سبک با ویندوز 11 بدی.
نمی‌توانی یه گوشی پدرمادر دار با دوربین درست درمون که توی سفرها بتونم چارتا عکس آدمیزادی بگیرم بدی.
متاسفم عزیزم. آرزوهای من دیگر هیچ کدامشان برآوردنی نیست. حتی لباس‌های پیج‌هایی که دنبال می‌کنم هم زشت و احمقانه‌ن و من با هیجان لحظه‌ای فکر می‌کنم قشنگن ولی بعد میبینم زشتن.
نمی‌تونی کاری کنی درد نداشته باشم.
نمی‌تونی کاری کنی تو خیابون احساس امنیت کنم.
نمی‌تونی کاری کنی از خواب سیر شم. نمی‌تونی کاری کنی اضطراب اجتماعیم خاموش شه.
نمی‌تونی برام ناجی جور کنی. حتی واکسن گارداسیل هم نمی‌تونی برام پیدا کنی. نمیتونی باعث محاجرتم شی. نمیتونی زبان یادم بدی. نمیتونی باعث شی محبوب بشم.

دلم می‌خواد برم زیر گل. برای اینکه دیگه آرزوهای کوچولو به ذهنم خطور نمی‌کنن و اون قسمت مغزم که با چیزای کوچیک خوشحال می‌شد سوخته.
ببخشید اوین،  اینکه به یه نفر سی بار پشت سر هم بگی "نمی‌تونی" خیلی کار مریضیه. ولی درستش اینه که نمی‌تونیم. هیچ کس نمی‌تونه. حتی خودمم نمی‌تونم به اینا برسم. من فقط یه راه نجات دارم. اونم مردنه. ولی تخمشو ندارم. تخم مردن هم نمی‌تونی بهم بدی. منو بکش. یه راهی پیدا کن و بی‌سروصدا منو بکش. شاید این شدنی‌ترین قلم لیست من باشه.من حتی دیگه دلم نمی‌خواد به چیزی برسم. با دوییدن فقط سر خودمو گرم کرده‌م. من دلم می‌خواد تموم شه آوین. بهم بگو پس کی تموم می‌شه دخترم؟ کی تموم می‌شه؟ من خسته‌م. خیلی خسته...
حتی جواب این سوالم هم هیچ کس نمی‌تونه بهم بده. پس رها کن. طومار درد و آرزوسوختگی من رو رها کن و مجبورم نکن ازش بلند بلند حرف بزنم. چون بیشتر از خودم متنفر می‌شم وقتی اینقدر سیلی‌خورده طور باهاش مواجه می‌شم .
حداقل کاری که میتوانی برای من بکنی بوسیدنم است .خیلی غم‌انگیزه که دست رد به خالص‌ترین محبت آدم‌ها بزنیم، پس نزن.  من را ببوس و بعد برو. من تو را آزاد میگذارم چون بیش از همه قدر آزادی را میدانم.
تو مراقب خودت باش. نمی‌خوام یه روز ببینم مثل من شدی. مثل من نشو آوین. مثل من نشو.
اوین تو نگران من نیستی و حتی فکر هم نمیکنی کسی به اسم من وجودد داد و نفس میکشد و بازدم میکند.
ولی باز هم دل من را میشکنی.