من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم ...
دلم میخواست فقط تو فرشته باشی
از وقتی دیدمت دوست داشتنی بودی.
دروغه بگم دلم تکون نمیخورد یا لذت نمیبردم هر بار از دیدنت.
ولی حرفی نمیزدم.
چون زشته، چون من دخترم و تو پسری، چون هنوز اون زمان هم نمیخواستم که بخوامت.
اما نمیدونم چرا بیخود و بیجهت میخواستم که بخوامت.
چون خواستنی هستی.
دوست داشتنی برای من، خواستنی برای من.
نمیدونستم اون روزا داشتی برای سرگرم شدن و فراموش کردن خاطره تلخ زندگی مشترک گذشتهت تلاش میکردی.
اصلا نمیدونستم ازدواج کردی.
مهم هم نبود.
حسم بیدار نشده بود.
چیزی نگفته بودی.
اصلا فکر نکردی ممکنه حسی نسبت به تو در من بیدار بشه.
از وقتی که شروع به بیرون رفتن و صحبتهای تلفنی هر روزه کردیم (بعد از ۳ سال آشنایی) تو چیزی نگفتی (حتی منو به اسم کوچیک صدا نزدی)، اما من تو خیال خودم فکر کردم کسی نیستی که بیخود با کسی بیرون بری و حتما به قصد تشکیل زندگی ارتباط گرفتی و حرفی نزدم.
به من با تو خوش گذشته، کنارت آرومم، خوشحالم و دلم میخواست که همیشه همینطور باشه. هر چقدر که طول بکشه.
اما من اصلا هیچکجای پیشفرضها و قوانین نانوشتهت برای ازدواج مجدد نیستم و فهمیدنش نابودم کرد.
علی درست میگه که تا زمانی که با کسی هستی و لذت میبرید کنار هم که اوکی، بعد از اون هم هر طرف که خواست از رابطه بره بیرون، اون دیگری هم نباید گلایهای داشته باشه، چون تا زمانی که ارتباطی بوده هر دو طرف استفاده بردن.
کاش شروع نمیکردم.
کاش همراهت نمی شدم.
کاش بر اساس خیالاتم شروع نمیکردم.
کاش اصلا خیالی نمیکردم.
کاش میتونستم خیالی نکنم.
کاش لااقل به کسی نگفته بودم.
کاش انقدر شبیه چیزی نبودی که من دوست میداشتم.
این همه شباهت منو به اشتباه انداخت و خیال کردم خدا بهم نظری کرده.
چرا خدا باید به من نظر کنه؟
به احساسهام، به خواستههام، به آرزوهام، به فکرهام.
کاش مثل ندا انقدر جسور بودم که بهت پیشنهاد ازدواج بدم.
کاش بتونم قبول کنم اشتباهم رو و راحت از دلم بری.
کاش ناراحتت نکنم.
من که مدتی نیست میشناسمت و قول و قراری هم نداشتیم و همه چیز ساختهی ذهن خودم بوده انقدر خورده تو ذوقم، تو شوقم.
اونایی که قول و قراری دارن (ولو در حد حرف) و مدت طولانی و حتی سالها با هم میرن و میان و یک دفعه همه چیز براشون تموم میشه،
واقعا چه حالی میشن؟
چطوری فراموش میکنن همه چیز رو؟
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
مطلبی دیگر از این انتشارات
گاهی دلم بهانه ی تو را میگیرد
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ی صد و هفده ( منه نگران )
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامهای برای خودم!