روزت مبارک...
مثل اینکه امروز روز معلمه....
خب بهت تبریک میگم بلاخره توام درس های خیلی زیادی بهمون دادی. یه جاهایی بهمون نمره خوب دادی تا خوشحالی کنیم تا با دل خوش بریم خونه ولی تا مغرور شدیم بدون امتحان گرفتن نمره بد رو بهمون دادی....
یه جاهایی بهمون نمره ی بد دادی تا بهمون یاد بدی دفعه بعد باید چجوری درس بخونیم چجوری امتحان بدیم، حتی بهمون یاد دادی چجوری تقلب کنیم. تقلب ما شاید از چشم معلم مدرسه دور بمونه ولی از چشم تو نه.... مطمئنم میبینی همه ی این دل هاش شکسته رو، همه ی این چشم هاب پر از اشک رو، همه ی این قلب ها دلتنگ رو، این دو رو بودنمون رو، این سر هم کلاه گذاشتن هارو..... همه رو میبینی به موقع اش هم صفرمون رو رد میکنی.....
هرکی که وارد کلاست میشه قبل از ورود مینویسی فلان روز فلان ساعت باید از کلاسم بری بیرون، حالا ما هی خودمون رو تیکه و پاره کنیم که بمونیم سر کلاست که بیست های بیشتری بگیریم ولی مگه میشه؟؟ نه نمیشه تو قبل از ورود تاریخ خروجمون رو نوشتی.....
شاید ما فقط میایم که درس رو یاد بگیریم اگه یکی تو همه ی امتحانات بیست بگیره خب یعنی درسشو بلده دیگه نه؟؟ شاید برای همین خیلی ها خیلی زود میرن از کلاست چون درس رو یاد گرفتن، ولی بعضی ها فقط اومدن نمره های بقیه رو خراب کنن اونا هم تایم رفتن دارن هااا ولی تا اون دقیقه اخر نمیرن چون بلد نشدن هنوز درس رو....
یسری ها هم میان فقط تاوان نسل های قبل رو میدن، تو باهاشون بدی چون زنگ پیش یه ادم بی وحدان اونجا نشسته بوده فکر میکنی اینم مثل همونه هی بهش سخت هی بهش سخت میگیری....
بودن تو کلاست اجباریه معلم رفتن از کلاست هم اجباریه، تا حالا هیچکس تو کلاست نمونده. خودت خوب میدونی کی رو کی از کلاست بیرون کنی، حالا کل کلاس بیان برای یه نفر قسم بخورن که این بمونه میشه؟؟ نه نمیشه نمیشه خودت میدونی کی باید کی بره کی بیاد...
روز معلم مبارک...
توام درس های خیلی زیادی به ما دادی
«زندگی»
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی که از غم، حرف میزنم
مطلبی دیگر از این انتشارات
عشق واهی ..
مطلبی دیگر از این انتشارات
زیتون عزیزم، در چه حالی؟