یه روزی منم و گیبسون کاستوم دهه۶۰ و یه منظره ناب?کانال:https://t.me/tonnel42
رو که مرا یاد تو بس
شاملو در نامهای به آیدا میگه:
زندگی ترکم کرده بود
زندگی آوردی!
من به عنوانِ کوچک ترین و بی چیز ترین خواننده و شاگرد این بزرگ مرد نیاز دارم این جملات رو برای خودم طور دیگه ای بچینم:
زندگی ترکم کرده بود.
زندگی آوردی
و خودت و زندگی ام باهم
مرا ترک کردید.
اگر سرایی وجود داشته باشد،باید باز پس دهی آنچه از من گرفتی.
من دیگر چیزی احساس نمیکنم.
تمام صداها سایهی ابهام اند.
حال،خودت و تمام خاطراتت از جلوی چشمانم گم شوید.
نازنین!
تو خوش بخواب!
هیچ خیال مکن که پسری،سیگاری بر لب،به لبهی پنجرهی نیمه بازِ اتاقش تکیه داده و غرور غرور دود از بُنِ خاکسترِ زغال به جا مانده از قلبش،بیرون می دهد.
ماه زیباست.دور است.امشب بزرگ تر هم شده.کاش تو هم مثل ماه بودی.من ماه را با تمامِ چاله های رویش دوست دارم و تو را با تمام غم هایت اما انگار هرکار که میکنم ناموفقم از اینکه بتوانم با سیمانِ دلم،چاله های تو را پر کنم.
به دیگران گفتهام.صبر من هم حدی دارد.
من هم خسته میشوم.گفتم و خواهم گفت که من،سخت تا پای جان خواهم ایستاد ولی گاه میگویم اگر این است وضع تمامِ آخرشب ها ،پس این را چه سود؟
شاید باید دفن شوم در روز هایی که در پیش اند.
تا شاید بهتر از منی را برای خود برگزینی.
تو خود آرام بخواب!
من با خیالی راحت در تابوتِ خاطره در روزهای آینده دفن خواهم شد.
من با خیالم با تو،قایقی خواهم ساخت.
به قول شهریار:
رو که مرا یاد تو بس!
مطلبی دیگر از این انتشارات
یــادگـــآرِ تـو
مطلبی دیگر از این انتشارات
نشان داغ دل ماست لالهای که شکفت...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به او