مینویسم و میخوانم تا در اقیانوس زندگی غرق نشوم. سایت: melikaejabati.ir
نامهای به تو که دیگر نیستی
از زمانی که تو مرا میشناختی، مدت زیادی نمیگذرد اما من خیلی تغییر کردهام. بزرگتر شدهام و دیگر کارهای احمقانه انجام نمیدهم.
دیگر فکر نمیکنم هر چیزی ارزش تجربه کردن داشته باشد.
دیگر زود اعتماد نمیکنم.
دیگر وقتم را برای دیگران هدر نمیدهم.
دیگر خیلی چیزها در من عوض شده است.
اما همچنان خوشحالم، آرامش دارم و گاهی خشمگین و مضطرب میشوم. و به قول تو درمیان همهی اینها سعی میکنم قوی باشم.
دیگر خیلی کمتر از گذشته احساس نیاز به همصحبتی و یا درد دل با غیر میکنم چون معمولا مینویسم.
دیگر انقدر سرم شلوغ است که یادت هم نمیافتم.
دیگر صبحها زود از خواب بیدار میشوم و شبها زود به خواب میروم.
اما هنوز هم خودم را در کتاب و سریال غرق میکنم.
دیگر کمتر کسی پیدا میشود که بخواهد نوشتههایم و یا کتاب مورد علاقهام را برایش بخوانم.
دیگر به مدرسه میروم و بچهها مغزم را میجوند اما نمیتوانم از این موضوع با تو صحبت کنم.
اصلا دیگر نمیتوانم با تو صحبت کنم.
و دیگر نمیتوانی با بیخیالیات، اضطرابم را کم کنی.
دیگر با مهاجرت زهرا کنار آمدهام.
دیگر به اندازهی قبل غمگین و عصبانی نمیشوم.
دیگر خیلی چیزها اهمیتشان را از دست دادهاند.
اما هنوز هم دروغ و دورویی آزارم میدهد.
هنوز هم گاهی پرحرف میشوم.
هنوز هم عاشق پروانهها، وال، گلدوزی و کتاب هستم.
هنوز هم گاهی که حواسم نیست، دلتنگت میشوم.
ملیکا اجابتی
مطلبی دیگر از این انتشارات
رفتن
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامهای به استاد ساجدی گرامی
مطلبی دیگر از این انتشارات
یه نامه برای تولدم