نامه شماره یک
سلام عزیزم.
این نامه رو برعکس تمام نامههایی که برای خودت و فقط خودت فرستادم این جا میذارم و منتظر میمونم تا روزی که خودت پیداش کنی. میدونم که پیداش میکنی، همونطور که خود من رو پیدا کردی. هنوز باورم نمیشه که چطور تو روزهای سرد زمستون من رو پیدا کردی و این روزهای بهاری رو بهم هدیه دادی. تو من رو وقتی دیدی که دیگه هیچ امیدی به پیدا شدن نداشتم. فکر میکردم که هوای دل من تا ابد مثل روزهای سرد اسفندماه باقی میمونه و دیگه کسی نمیاد که بتونه دل من رو بلرزونه. ولی تو اومدی!
اولین باری که دیدمت شاید یکی از قشنگترین روزهایی بود که توی زندگیم تجربهاش کردم. با ناامیدی سر قراری اومده بودم که فکر میکردم یکی دیگه از تلاشهای بیسرانجامی که قبلا هم داشتم قراره باشه. ولی تو فرق داشتی. تو چشمهات با من حرف میزد. نمیدونی که چقدر چشمهات رو دوست دارم. وقتی به چشمهات خیره میشم و بازتاب تصویر خودم رو توشون میبینم احساس شرمندگی میکنم که چنین چشمهایی، چه منظرهی کمی جلوشونه. قبلا بهت گفتم ولی دوباره هم بهت میگم؛ غمی که توی چشمهای تو وجود داره زیباترین غمیه که من به عمرم دیدم. غمهات به جونم عزیزم.
من تا قبل از تو فکر میکردم که عشق رو میشناسم ولی تو با وجودت تعریف عشق رو برای من عوض کردی. عشق الان برای من اون لحظهای بود که موقع رفتن به سمتت برگشتم و دیدم تو هنوز اونجا وایسادی و رفتنم رو داری تماشا میکنی. عشق بوسههای ریزیه که گاه و بیگاه روی دستهای من میکاری. عشق همون پیامیه که ساعت چهار صبح وقتی از خواب پریدم با چشمهای نیمهباز برات فرستادم و دوباره به خواب رفتم. عشق نگاههای زیرچشمی تو به من وقتی پشت فرمون نشستی هستش. عشق برای من گرفتن عکسهای یواشکی از وقتایی که دستم رو توی دستهات گرفتیه.
تمام حرکات تو عشق رو برای من معنا میکنه. جادویی توی لمس دستهای تو و بین کلماتت هست که من رو هر روز عاشقتر میکنه. تو باعث میشی که من بخوام برای تو زنی عاشق باشم. چون عاشقی کنار مردی مثل تو قشنگه.
برای تو؛ مردی که دوستش دارم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلوت خاموش سکوت🌱
مطلبی دیگر از این انتشارات
دستان خالی
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به اردیبهشت