نامه های شماره دار نوشته ی زری هستن و بی شماره ها نوشته ی علی
نامه صد و بیست و دو ( فقط دو سه ساعت )
سلام علی جونم
امیدوارم جلسه ای که الان توشی با موفقیتت سپری بشه و شاد و شنگول بیای ببینی برات نامه نوشتم.
یار دورم !
خوب میدونی که به جزئیات حساسم. شاید بزرگترین مشکلم هم همین باشه. شاید تو یه بحث طولانی فقط یه عبارت یا یه جمله طوری حالمو خراب کنه که اصلا به باقی بحث توجهی نکنم. یا تو یه صحبت طولانی یه جمله دیوونم کنه و بیخیال بقیه ی حرفها بشم.
فکر کنم گاهی پیش اومده که خودت هم هنگ کنی که یهو مودم عوض شده و نفهمی علتش چی بوده.

علی عزیزم! از آخرین باری که دیدیم همو خیلی گذشته. اونقدر کار و اتفاقات ریخته رو سرمون که جور نمیشه ببینیم همو. لانگ دیستنس هم که قوز بالای قوزه. گاهی دلتنگی ها خیلی اذیت کننده میشه. و چاره ای نداریم جز صبوری و صبوری...
امروز داشتیم برنامه هامونو چک میکردیم که یه تایم آزاد پیدا کنیم. که گفتی: شده در حد دو سه ساعت هم باشه میام میبینمت و میرم .
بعدش من بعد از مدتها رفتم بیرون قدم زدم و کتاب صوتی گوش دادم. آناکارنینایی که داریم با هم میخونیم. بعد از مدتها تاکسی هم گرفتم.
چقدر آسمون قشنگ بود. چقدر هوا تمیز و صاف بود. چقدر راننده تاکسی ها خوش اخلاق شدن. مدرسه تعطیل شده بود و پسر ها روی زمین غلت میزدن و تکالیفشونو تا سرویسشون بیاد، حل میکردن. جیک جیک گنجشکایی که از سوز سرما پناه برده بودن به شاخ و برگ درخت نارنج چقدر جذاب بود. با یه مادربزرگ که نشسته بود رو نیمکت کنار پارک و به عصای تکیه داده بود، چشم تو چشم شدم و به هم لبخند زدیم.
فکرشم نمیکردم یه روز این چیزها برام قشنگ و جذاب باشن.
و من احساس میکردم چقدر خوشبختم که یکیو دارم که اونقدر منو دوسم داره که حاضره برای دو سه ساعت منو دیدن اینهمه راه بکوبه بیاد و برگرده.
اره علی جون! تو آخرش با این کارات منو میکشی. ذوق مرگم که به زودی میبینمت.
نور زندگی من ، روزت مبارک ❤️
بوس
زری تو
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیا برقصیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه هایِ جا مانده از جا تَکه
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیاله فروشی...