در انتخاب شایدها هیچ اجباری نیست°-°Intp
نامه ی تمرینیِ قبل از مرگ...

سلام استاد.
وقتی درباره ی این تکلیف صحبت کردین. اصلا خوشم نیومد. اینکه باعث شدین سعی کنم بازم عمیق فکر کنم و بنویسم و به کسی نشون بدم؛ احساس خوبی بهم نمیده. اینکه بخوام دنبال احساسات برم و پیداشون کنم؛ سخته و رو اعصابه. با این وجود این چیزی هستش که خواستم بخونین. بخاطر محاوره ای صحبت کردن ببخشید. اینجوری فضایی که میخوام توی نوشته ام حفظ میکنم. نمیخوام حال و هواش رسمی شه.
...
سلام دوست عزیز خوش اومدی به این پایین.
راستش وقتی زندگی میکردم هم حرف زیادی نداشتم.
برای نامه ی قبل از مرگم قطعا حرفی ندارم. ولی بیا اینجوری جلو بریم.
مشکلی از بابت نوشتن این نامه ندارم و مرگ رو درک می کنم. میشه گفت مثل قانونِ طبیعت و جاذبه هستش. بعدِ این همه سالی که از وجود انسان میگذره و هر چیز زنده ای در آخر میمیره و همه اینو میدونن عجیب این هست که براشون هنوزم سخته.
البته چرا نباید باشه؟
قطعا هست. این از دست دادن و احساس عمیق به زندگی و دنیا کلا دردناکه.
تا حالا چقدر برای وقتی بستنیت اشتباهی روی زمین افتاده گریه کردی؟ چقدر زمان دادی که شکسته و رها شده باقی بمونی؟ وقتی زمان گذشت. وقتی بزرگ شدی. وقتی دیدی چیزی رو که نگیری از دست میدی. چقدر صبر کردی که بازم دنیا بهت یادآوری کنه بزرگ بشی؟ معلومه سریع فهمیدی جاذبه همه ی چیزایی که ول میشن رو میخوره.
اینم همین جوریه ولی براش مهم نیست؛ هر کسی رو میبَره. اونی که مثل بستنی رها شده و کسی رو نداره یا اونی که خیلی دوست داشتنی و الهام بخشه.
من قرار نیست بخاطر مرگِ این و اون ناراحت بشم. هیچ غصه ای هم نمی خورم. باهاش آشنایی دارم و دیدمش که چطور شبونه میاد به خونه ی آدم. چطور زندگی رو زیر و رو میکنه و چطور بازم زندگی ادامه داره.
گاهی فکر میکنم چه احساسی داره؟
مردن.
مردن؟
همنیطور که میگن احساس رهایی داره یا تازه شروع گرفتاریه؟
هیجان انگیزه که خدا چه پیشنهادِ نهایی در نظر داره بین این همه نحوهی مرگ...
سعی میکنم به تصمیمش احترام بزارم همینجور که نتونستم برای زندگی هم تصمیم بگیرم.
خب...
در حال حاضر دیگه حرفی نیست. امیدوارم دوست عزیز! شب خوبی داشته باشی و روزهایت با فکر حرف های من بهتر شود. صادقانه بگویم واقعا روبرویی با فغان های تموم نشدنی مردم رو اعصابه.
حتی بعد از مرگ.
اونم وقتی دیگه احساسی برای احساس کردن وجود نداره.
بدرود.
...

KRK
مطلبی دیگر از این انتشارات
من نیازم؛ رسیدنِ این نامه به تو بود
مطلبی دیگر از این انتشارات
توسکا
مطلبی دیگر از این انتشارات
عشق را اَز تو آموختم