ورود به سیاره چالش های نانوشته ...

به به
بیشتر از قبل دارم وارد دنیای آدم بزرگا میشم و این یه موضوع ترسناکه، بامزه است...
"قسمت اول ،سیاره بیستم"
زیز،خیالبافی،لبخند
حرکت ...
وقتی بچه بودم همیشه خیال میکردم آدمای بیست ساله خیلی بزرگن ،خیلی عاقل و مستقلن
ولی باید بگم که در حال حاضر هیچکدوم از اون تصورات بچگیم نیستم (ناراحت نیستم بابتش)
اما بجاش تا بخوای مثه ۸ سالگیم خیالبافی میکنم .
مثه ۹ سالگیم دنبال چیزای جدیدم .
مثه ۱۰ سالگیم دوست دارم بقیه حواسشون بهم باشه.
مثه ۱۱ سالگیم میخوام بگم که میتونم تنهایی انجامش بدم .
مثه ۱۲ سالگیم خودمو یه خانوم مهربون میبینم .
مثه ۱۳ سالگیم دوس دارم بزرگتر بشم.
مثه ۱۴ سالگیم دلم دوستای جدید میخواد .
مثه ۱۵ سالگیم احساس قدرت دارم.
مثه ۱۶ سالگیم دنبال چالشهای سختم.
مثه ۱۷ سالگیم حس میکنم باید مفیدتر باشم.
مثه ۱۸ سالگیم فکر میکنم باید دنیا رو جای بهتری بکنم .
و مثه ۱۹ سالگیم فکر میکنم که باید بیشتر خودم باشم ...
برعکس هرسال که یه عالمه لیست هدف داشتم که باید ال کنم باید بل کنم
امسال میخوام بیشتر شاد باشم .
بیشتر سفر برم و یه کوله بار تجربه هیجان انگیز جمع کنم برای خودم.
بیشتر دیونه باشم .
بیشتر بخندم و برقصم ...
امسال میخوام یه زیز بامزه تر باشم ...
خلاصه که زیز داره بزرگ میشه ...
بذارید آخرش یه اعترافی هم بکنم که به شدت از اینکه داره مسؤلیت هام زیاد میشه میترسم ...از اینکه نتونم خوب همچی رو مدیریت کنم میترسم
واییی بزرگ شدن خیلی عجیبه ولی دوست داشتنیه برام ...
فضانورد عزیزم کمربندت رو باز کن چون بالاخره رسیدیم به بیستمین سیاره ،فقط ۳۶۵ روز وقت داری تا هرچی که نیازه رو برداری از اینجا چون بعدش قراره بریم سیاره بعد..
از زیز به فضانورد :
نترس و ریسک کن اینجا چون خیلی چیزای جدید هست که باید امتحانشون کنی .
کارایی رو بکن که سر ذوقت میاره.
مثه قبل مهربون بمون .
خودتو بیشتر دوس داشته باش و توی سیاره بیستم(سیاره چالش های نانوشته)آشغال نریز
مراقب خودت باش ،دوست دارم
خدای کهکشان های ارغوانی نگهدارت باشه تا سال بعد همین ساعت ...

یه دیالوگ تو فیلم
یه دیالوگ تو فیلم "sunsetblvd" بود که میگفت: « بالاخره رویاهاش اونو بغل کرد ^^ » منم از تهِ قلبم آرزو میکنم رویاهات بغلت کنن!