ولنتاین چهارم

۱۹ سال پیش در چنین‌ روزی فرهاد درب اتاق ۱۰۶ بلوک ۱۰ خوابگاه برادران رو باز کرد و با یه جعبه وارد شد.

در اتاق ۱۰۶ قرار بر این بود که ۶ نفر ساکن باشن. ما هم اون اتاق رو با ۶ نفر شروع کردیم. ولی در اون‌لحظه که فرهاد وارد شد، اون اتاق سه عضو بومی و حدود ۱۰ ۱۲ نفر پناهنده و اعضای علی البدل و گذری داشت.

من،حسین و فرهاد سه عضو باقیمانده بودیم. ما و غالب بچه هایی که به اون اتاق رفت و آمد داشتن بچه های مهندسی بودیم که کلاسامون از فقر شدید دختر رنج میبرد و اون سال ها جو دانشکده به قدری سنگین‌بود که یه سلام خشک و خالی هم با جنس مخالف نداشتیم.

فرهاد اما تو یه دانشکده و رشته ای درس میخوند که شرایط متفاوتی داشت و ما با دیدن‌ کلاسا و رفتار همکلاسیاش و اکیپ های پسر و دختری کلاسشون فهمیدیم که در امر انتخاب رشته ضعیف عمل کردیم و یادی کردیم‌از روح درگذشتگان مشاورین انتخاب رشته کنکور. فرهاد علاوه بر اینکه در دانشکده و رشته جذابی درس میخوند، یه تفاوت بنیادی دیگه هم با ما داشت و اون‌این‌بود که فرهاد دوست دختر داشت.

القصه روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۳ اتاق ۱۰۶ فرهاد به دست پر وارد اتاق شد و در مقابل ۱۲ جفت چشم که در قالب گروه های ۴ تایی مشغول ورق بازی بودن گفت: چیه مگه جن دیدین؟

همه خیره به یه جعبه بودن که نه اندازه جعبه پیتزا کوچیک‌بود، نه به اندازه جعبه کفش بزرگ. فرهاد متوجه سوال ناگفته ما شد و گفت اها اینو‌ میگین؟‌کادوی ولنتاینمه.


هضم‌کلمه ولنتاین برای مایی که مراسم‌رسمی و کادو بگیریمون خلاصه میشد در تولد، ختنه سورون و عروسی یکم‌بفهمی نفهمی سخت بود.

فرهاد که الان‌علاوه بر ۱۲ جفت‌چشم‌با ۱۲ دهان از تعجب باز هم‌ مواجه شده بود گفت: ولنتاین دیگه. مگه نمیدونین چیه؟


پدر آمرزیده ولنتاین رو جوری گفت انگاربچه ناف واتیکان بود و ولنتاین قدیس ابتدا خطبه عقد پدر و مادرشو خونده و در ادامه غسل تمعید خودشو انجام داده.

و بعد برامون‌گفت که روزیه که عشاق به هم‌کادو میدن و معمولا کادوها شامل خرس و شکلات و گل و... است.

خدا پدر ولنتیاینو بیامرزه و نور به قبرش بباره. جعبه ش که به کارمون‌نیومد. گلش هم کارایی نداشت .ولی شکلاتاش خوشمزه بود. و این اولین‌مواجهه من با روز ولنتاین بود.

الان سال ها گذشته. فروش اقلام ولنتاین سال۱۳۸۹ ممنوع شد. چند وقت بعد هم سپنداز مزگان کشف شد که میتونست جایگزین ولنتاین بشه برای آن دسته از ایرانیانی که هنوز در آرزوی اقتدار امپراتوری ۲۵۰۰ سال پیش کوروش بودن‌و ایضا دستاویزی برای پیجوندن کادوی ولنتاین توسط برخی پسران همیشه در صحنه.

دوستان مذهبی تر اما مناسبتای دیکه رو جایگزین کردن تا هر ایرانی با هر مرام و مسلکی روز عشاق خودش رو داشته باشه.

با این وجود هنوز ولنتاین همون ولنتاینه. عشق همون عشق و آدمی بدون عشق هیچ. روز ولنتاین‌خبیابونا شلوغه و کار و کاسبی جعبه ولنتاین کم از سفره هفت سین نداره

بله. روزی باید باشه تا یادآوری کنیم‌ به کسی که دوستش داریم. روزی باید باشه تا کارو تعطیل کنیم و مثل روزای اول عاشقیمون عاشق بشیم. یادمون‌بیاد که چه مسیری رو طی کردیم تا به اینجا رسیدیم. یاد کنیم روزهای خوبی رو که در کنار هم بودیم. و امیدوار بشیم‌به فردای عشق، به تاثیرش و اینکه اگه نبود وجود آدمی معنی نداشت.

زری عزیزم

نمیدونم چند سال دیگه باید بگذره تا ولنتاین جعبه به دست بیام دنبالت بریم رستورانی با ویوی شهر. جوری که شهر زیر پامون باشه. و شروع کنیم‌ مرور عشقمونو آشناییمونو از آغاز تا اون لحظه. از علم‌ احتمال بگیم و حساب کنیم احتمال آشنایی من و تو بیشتر بوده یا به وجود اومدن دنیا بر اثر بیگ‌بنگ، یا وجود موجودات هوشمند در سیاره های دیگر.

نمیدونم‌چند سال دیگه بشه. ولی مطمئنا باید رستورانی پیدا کنیم که علاوه بر ویوی جذاب، تا پاسی از شب تعطیل نکنه. چون که حرف های زیادی داریم.

دوستدار تو

علی