یه روزی منم و گیبسون کاستوم دهه۶۰ و یه منظره ناب?کانال:https://t.me/tonnel42
پشت میز های خالی!
-به چه چیز فکر میکنی؟
گذشته.
-مثل همیشه؟
مثل همیشه
-دنبال چه چیزی میگردی؟
خاطرات.
-مگر تمام نشدهاند.یاد آوری تلخی ها را میپسندی؟
[پکی به سیگار نامرئیام میزنم.شاید چون به قول معروف یکی میطلبد!]
خب شاید آره.وقت هایی که بیکار میشوم،در خاطرات غرق میشوم.بازگشت زمان به عقب سخت بر سینهام چنبره میزند و سنگینی دقایق گذشته را حس میکنم.
-فلسفیاش میکنی؟
اینطور فکر کن.من همینم.گاه آنقدر سطحی میشوم که اغلب به آن دو نیمکره خاکستریِ محدبِ درون مغزم شک میکنم و گاه انقدر در سیاهی فرو میروم که حس میکنم هدایت میتواند جلویم لنگ بیندازد!
-خب آقای از کاه کوه بساز،به چه فکر میکردی؟
میدانی.حاضرم هرچیز را بدهم.تاکید میکنم هرچیز.میخواهد کلیشهای باشد؟به درک!
همه چیزم را میدهم تا یک بار دیگر بوی عطر موهایش را هنگامی که پشت گوشش میزدم احساس کنم.
[پک دیگر]
من ادعا میکنم و گردنم هم خیلی کلفت است علی آقا.در عاشقی ادعا میکنم.خودت هم خوب مرا میشناسی.اهل ادعا نیستم اما این بار به قول معروف لاتیاش را پر میکنم.
در عاشقی به گرد پای من هم نخواهید رسید.
-چه جالب.از تو شنیدن چنین عبارتی عجیب است.
چرا عجیب است؟عین عشق را نمیفهمم یا شینش را؟
عینش را به سان چشم معشوقم در یکایک نوشته هایم پیدا میکنی.بو میکشی.امضای من است علی آقا.
شینش مثل شب های روشنیست که سحر شد.به خاطرش.با خاطرش.با اشعار.با روح شعرا.
قافش هم که قلهی قافیست که در آن به زنجیر بسته شدهام تا پرومتئوسِ دیار عاشقان باشم و به عشق ناباور ها قدرت عشق را اثبات کنم.
باز هم میگویم علی آقا.جاودانهاش کردم.تو بعد از من زنده خواهی بود و نظاره گر میشوی که بعد از من چگونه پز نوشته هایم برایش را میدهد.
آن روز تو حرف هایم را به خاطر داشته باش.
به هر حال علی آقا.من در عاشقی گردن کلفتی میکنم.شما را به خدا قسم،اگر من نبودم،حواستان بهش باشد.نابلد است و گرگ ها زیاد.برایش بزرگتری کن علی آقا!
مطلبی دیگر از این انتشارات
صندلیِ آبیِ?؛)
مطلبی دیگر از این انتشارات
انتهای کوچه ، جایی که پروانه ها برای چشمانت غزل میسرایند ¹
مطلبی دیگر از این انتشارات
مترسک باغ عشق!