ماهـِآسمون 🌙
چَشمهایت ؛)
کلمات در گلویم مچاله شدهاند. با زیاد شدن ارقام ثانیه شمار، به تعداد کلمات نگفته شده که در گلویم گیر کردهاند، افزوده میشود. برکه چشمهایم پر و خالی میشود. و فقط تو هستی که حالم را میفهمی! چشمهای ناراحت و مضطربت را میبینم و حرفتهایت را میفهمم. و چه عجیب است داستان چشمها! نگاه نگرانت را با لبخند بدقوارهای جواب میدهم. باز هم فقط تو متوجه میشوی که این، لبخندِ من نیست! دلم برای آغوشت بیقرار است، توچه؟
حرفهای چشمانمان که تمام میشود، قلبهایمان برای یکدیگر بیتابی میکنند. و ثانیهای بعد در حصار دستهایت محصور شدهام. تپش قلبت را احساس میکنم. مانند قلب من تند میزند!
بغض گلویم را میفشارد و اشک از چشمهایم جاری میشود. تو تنها کسی هستی که میتوانم در بغلت بهراحتی گریه کنم! تنها کسی که مرا ضعیف خطاب نمیکند و میگوید:" هی دختر! ۱۰ دقیقهاس که داری گریه میکنی، سرخ شدی، بسه دیگه! حالا بیا حلش کنیم..."
دست هایم را به دور شانههایت محکم میکنم. کاش هیچوقت از کنار قلبت جدا نشوم! حرفم را به زبان میآورم، تو با صدایی گرفته میگویی:" تو همیشه تو قلب منی، کی میگه ازم جدا میشی؟" با این حرفت، در بغلت حل میشوم.
به سختی، من را از خودت جدا میکنی. دستهای سردم را میگیری و اشکهای گرمم را پاک میکنی. و باز هم شاهکار نگاهها! چشمهایت، دلیل ناراحتیام را میپرسد و من همهچیز را میگویم. دوباره اشکها صورتم را میپوشانند. جلوی دهانم را میگیرم تا صدای هقهقهایم بلند نشود. مرا در آغوشت میگیری و ماجرای ما ادامه دارد. آغوش تو - ناراحتی من، دستهای تو - ناراحتی من ، حرفهای تو و ناراحتی من. معجزه میکنی! زخمهای قلبم را چسب زدهای و آن را سرجایش گذاشتهای! دستی بر موهایم میکشی، نورهای عشقی که در بدنم برجای گذاشته ای را میبینم. لبخند حمایتگرانهات لبخند لرزان من را محکم میکند.(:♡
پ.ن: خدایی چرا به کسایی که گریه میکنن میگید ضعیف؟ اونها واقعا دارن منفجر میشن، نه میتونن داد بزنن نه فحش بدن و نه کار دیگهای. فقط از همین راه میتونن خالی بشن. پس اگر نمیرید بغلشون کنید، از این حرف هاهم نزنید :)🤝
مطلبی دیگر از این انتشارات
"قصهی دستامون " .. 🤝🏻
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای یاری که بخشی از قلبش، در سینهی من میتپد...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامهای به سوی مبل بنفش