دانشجوی مهاجر "افغانی" ماستر علوم سیاسی پوهنتون طهران. شهروندی با اندام و هوشی متوسط نَسبَم با یک حلقه به آوارگانِ کابل میپیوندد...
جای عقل کجاست؟!
جای عقل کجاست؟!
[هشدار و توجه: پاراگراف پایانی این نوشته، ورامینی و بدون سانسور نوشته شده است]
یکی از مسائل، بلکه مصائبِ ظریفناکِ خطرناکِ ایام و مناسبتهای مذهبی که در سالهای اخیر در شبکههای اجتماعی مورد توجه کاربران عزیز قرار گرفته، همین بُلد و مطرحشدنِ یکسری خزعبلات شبهروشنفکرمآبانه درباره سوگواری و عزاداری است.
اگرچه در موضوعاتِ مختلف دین و دینداری، بدون تردید "شور" و "شعور" دو روی یک سکهاند؛ اما ایرادِ زیرپوستی و مستتر بسیاری از این جملاتِ قشنگمَشنگِ باکلاس این است که با تکیه بر یک بُعد قضیه (شعور دینی)، به نحوی آن بُعد دیگر قضیه(شور دینی) را، تضعیف و تخریب میکنند یا کماهمیت جلوه میدهند.
بدونشک، "تأسیس کربلا نه فقط از بهر ماتم است" و باز در ادامه همان تعبیر رَسای علامه بلخی، انقلاب عاشورا و مکتب حسینی، "دانشسرا و مکتب اولاد آدم است"؛ اما این نگاه و رویکرد برای عامه مردم است که میانشان "شور" بیشتر از "شعور" جولان دارد و نه به معنای زیرسوال بردن بُعد احساسی-گرایشی و اصلِ عزا و عزادای. چنانچه هرگونه تکیه و تاکیدِ صرف بر بُعد شعور با انگیزه یا هدف تضعیف، تخریب یا کماهمیت جلوهدادنِ "شور" باشد، کجفهمی و کجاندیشی بیش نیست و ره بادیه رفتن است.
چرا که ساحت انسانی از همین دو بُعدِ شور و شعور یا احساس و اندیشه سامان یافته و صرفِ تکیه و تأکید بر یکطرف، برای نفی یا طرد طرف دیگرش، خطاست و مغلطهای بیش نیست.
چطور در سایر ابعاد زندگیِ شخصی و اجتماعی که عقل و خرد عامه کاربران محترم در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، به معنای واقعی کلمه در ماتحتشان قرار دارد و از "من با فلان حالت و آلت یهویی" استوریگذاشتن ایرادی ندارد و به جایی بر نمیخورد؛ اما به مراسمها یا مناسبات مذهبی که میرسیم، جوری اکت و فیگور روشنفکرانه در میآوریم که انگار واقعا، عقلمان در ماتحتمان هست!!!
مطلبی دیگر از این انتشارات
از حرف تا عمل
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگران
مطلبی دیگر از این انتشارات
یه کار قشنگ...