نویسنده کتاب "ناگفته های مه بی تاب" ??⚖
صاحب عصر و زمان
" بسمه تعالی "
به وقت نهم ربیع الاول،
آقا جان ردای امامت مبارکت...
سال هاست منتظریم.
آخر نمی دانیم پس از غیبت صغری، این غیبت کبری چرا به نقطه پایان نمی رسد؟
این همه سال دوری از امام خویشتن برای ما بس نیست؟!
آقا جان!
شرمنده ایم، می دانیم، خود می دانیم که گنهکاریم؛ خود می دانیم که دلیل اصلی غیبت شما هستیم.
ما اگر منتظر واقعی بودیم که حال و هوای این روزهایمان این گونه نبود و در دوری شما به سر نمی بردیم...
ولی هر چه که هستیم، هر چه که باشیم، شما خودتان از دل مان خبر دارین، به خدا قسم که ما شما را دوست داریم، از خدا طلب می کنیم جزء یاران تان باشیم، و مبادا دل شما را بشکنیم...
هیچ روز و هیچ زمانی به اندازه غروب جمعه ها دلگیر نیست.
جمعه ها حوالی غروب، آسمان هم بغض می کند، نمی داند چطور باید تلاطم وجودش را آرام کند...
ولی ما جمعه به جمعه منتظر هستیم
و منتطر می مانیم.
منتظر روزی که حضرت حجت(عج) پرچم حکومت اش را بر جهان علم کند.
روزی که عدالت برقرار می شود و سرزمین ها سراسر شور و اشتیاق شود.
همان روزی که ظالم ها به سزای کار خود می رسند و فریاد مظلومان به گوش می رسد...
آقا جان، ای منجی بشریت، خودتان برای مان دعا کنید که این روزها سخت محتاج دعا هستیم...
خوشا به حال ما که امامی همچون شما را داریم، و وای به حال ما که قدرتان را نمی دانیم...
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
نویسنده: زهرا حاجی
مطلبی دیگر از این انتشارات
اندر احوالات "کف خیابون"
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا تو خمینی را می شناسی؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
جهنم و مکافات!