همه دنیا بخاد و تو بگی نه

در تیتراژ یکی از سریال‌های مذهبی تلویزیون این ترانه خوانده میشد: «همه دنیا بخاد و تو بگی نه»، و منظور از تو خداست. یعنی همه‌ی دنیا چیزی را می‌خواهد که خلاف خواست خداست.

https://www.aparat.com/v/p18m62a


اینکه چیزی در دنیا باشد که خلاف خواست خدا باشد محال عقلی است. یعنی حرفی است که با مقدمات و تعریفاتش متناقض است. مثل این است که بگوییم ۲+۲=۵، یا مثل این است که گفته شود مثلث ۴ ضلع دارد. تعداد اضلاع مثلث درون تعریف خودش است و نتیجه‌ای که گرفته می‌شود در این-همانی آن چیز با خودش تناقض ایجاد می‌کند.

وقتی خدا را تعریف کنیم و تصور خودمان از خدا را بیان می‌کنیم، به طور منطقی نتیجه می‌گیریم که هر تغییر و تحولی، یا هر حرکت و هر اتفاقی در دنیا منطبق بر خواست خداست. منتهی به لحاظ اخلاقی و قانونی گفتن این حرف در ظاهر اشکال دارد. یعنی مجرمان و گناهکاران توجیهی خواهند آورد که اعمال ما ناشی از اراده و خواست ما نیست، شبیه آن فرد جبرانگاری که در داستان مثنوی به باغ میوه‌ی شخصی تعرض می‌کند.

برای حل این چالش اخلاقی و قانونی گفته می‌شود که اراده‌ی الهی از نوعی دیگر است و با اراده‌ی انسانی فرق دارد. انسان در تصمیم گیری خیر و شر را می‌سنجد (اگر به اندازه‌ی کافی عاقل باشد) و تا حدی هم متاثر از احساسات و عواطفی است که ممکن است از زمانی تا زمان دیگر تغییر کند. هم قوه‌ی عقلانی برای سنجش خیر و شر و هم هجوم عواطف نظیر خشم و شادی، تا حدی معطوف است به ژنتیک و نحوه‌ی تربیت آن فرد، و تا حدی مربوط است به حوادث و تجربیاتی که در گذر عمر به آن دست یافته، و تا حدودی وابسته است به باورها و اعتقاداتی که در قلب دارد، و تا حدی نیز ممکن است از مطالعه و کسب اطلاع از تجربیات و اندوخته‌های دیگر انسان‌ها ناشی شود.

در داستان دزد باغ مثنوی، بعد از آنکه آن شخص مجازات می‌شود و «درد» را احساس می‌کند پی می‌برد که دزدی او از روی اختیار بوده است. یعنی همینکه او قادر به تشخیص عواقب عمل خودش است دال بر وجود اختیار اوست. پس او بوده است که تصمیم گرفته است که از باغ دزدی کند یا نه.

اراده و خواست انسانی تناقضی با اراده‌ی الهی ندارد. انسان از روی سنجش خیر و شر، یا منفعت و زیان تصمیمی را می‌گیرد، اگر چه این تصمیم گیری ممکن است مخدوش باشد. یعنی از روی خشم و احساسات زودگذر باشد یا از روی منافع و هوس و طمع کوتاه‌مدت. مثل آن داستانی سعدی از دوران کودکی‌اش که دزد رندی با یک دانه خرما انگشتری را از دست او ربود: ز عهد پدر یادم آید همی، که باران رحمت بر او هر دمی. در هر صورت چه این تصمیم آگاهانه و خردورزانه باشد یا نه، انتخاب خود انسان است.

اما اراده و خواست الهی هدف دیگری دارد. خداوند هر امری را که امکان تحقق داشته باشد محقق می‌سازد و این انواع مختلف دارد از جمله علم و معجزه. همه‌ی پدیده‌هایی که با علم قابل شناسایی هستند منافاتی با اراده‌ی خدا ندارند. یعنی اینکه زمین به دور خورشید می‌چرخد، اینکه بگوییم یک قاعده‌ی علمی است با خواست الهی تنافی ندارد زیرا آن چیزی است که باید باشد و امکان تحقق دارد و از این رو وجود دارد. همینطور پدیده‌هایی که با علم قابل توضیح نیستند نظیر معجزه که خداوند به طور مستقیم در قوانین طبیعت دست می‌برد. مثلا اینکه منشاء حیات چیست و حیات چگونه از مواد آلی به وجود می‌آید، یکی از پرسش‌های اساسی است که علم قادر به توضیحش نیست. یا اینکه چگونه ذهن و آگاهی درون مغز و بدن مادی به وجود می‌آید.

اتفاقات و حوادث روزمره اگرچه توضیح این جهانی داشته باشد، و نیز مسائل علمی، منافاتی با اراده‌ی الهی ندارد. یعنی اینگونه نیست که تصور کنیم دنیا کار خودش را می‌کند و بعضی جاها خدا مشابه آنچه که این ترانه می‌خواند می‌گوید «نه». بلکه همه چیز مطابق با خواست خداست.

اراده‌ی خدا در تقابل با دنیا نیست بلکه اراده‌ی اجزاء است که با هم تزاحم دارد. این همان چیزی است که حتی بسیاری از مذهبی‌ها، از جمله سازندگان این گونه سریال‌ها را به اشتباه می‌اندازد. خواست خدا عین آفرینش است و هر کاری مصادف است با تولد یک چیز و مرگ چیز دیگر. یعنی نمی‌توان انتظار داشت که همه‌ی آفرینش و همه‌ی مخلوقات مثبت باشند یا خوب و اخلاقی باشند یا آنگونه باشند که انسان دوست دارد و مطابق میلش آن را می‌پسندد. بلکه خوبی و بدی ملازم و همراه یکدیگرند. به قول سعدی، گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند.

لذا اراده‌ی خدا با اراده‌ی اجزاء از یک جنس نیست، اما در عین حال هیچ جزئی مستقل از خدا دارای اراده نیست. این در قرآن هم مکررا آمده است که حتی پدیده‌های طبیعی نظیر بارش باران را فعل مستقیم خدا می‌داند. در جایی آمده که خدا خودش جانها را می‌ستاند و جای دیگر فرموده که فرشته‌ی مرگ این کار را می‌کند. یا در جایی گفته است که خدا باران را فرو می‌فرستند در حالیکه می‌دانیم باران از ابر و به واسظه‌ی عوامل طبیعی می‌آید که قابل پیش بینی توسط علم هواشناسی است. یا در جایی که عسل آوری زنبور را هم به الهام و وحی مرتبط دانسته است. یا آنجا که فرموده است که خدا قرآن را از تحریف و دگرگونی حفظ میکند. در حالیکه می‌دانیم مسلمانان برای حفظ و جمع آوری و ثبت قرآن و از بین بردن نسخه‌های ناهمگون چه تلاش‌هایی کردند. یا آنجا که به پیامبر می‌گوید که ما بودیم که تیر می‌انداختیم.

قرآن در این خصوص به گونه‌ای برخورد می‌کند که تفاوتی میان اراده‌ی خدا با اراده‌ی سایر موجودات قائل نمی‌شود بلکه اصالت را به اراده‌ی خدا می‌دهد. همین است که امام محمد غزالی علت حقیقی همه‌ی پدیده‌ها را اراده‌ی مستقیم الهی می‌داند.