Zahra Sadat·۲ روز پیشپرونده زنان: پاییز فصل آخر سال استبالای مژهها خط سیاه میکشم. کج میشود. مثل همیشه. مثل تمام خطهای زندگیام که کشیدم و کج شد و پاک کردم و باز کشیدم و باز کج بود.
Zahra Sadatدرقلم من؛ اسلحه من·۱۵ روز پیشما را به سخت جانی خود این گمان نبودما که در سایه خورشید معذب بودیم
Zahra Sadatدرپناهگاه نویسندگان·۲۲ روز پیشطرح یک پرسش: فلسفه به چه کار ما میآید؟ما هیچ کدام فیلسوف حرفهای نیستیم اما همهمان به مسائل فلسفی فکر میکنیم.
Zahra Sadatدرعقیق·۲ ماه پیشبدون اِدیت، بدون روتوشمردی که تا دیروز صلابتش را تحسین میکردم و امروز نبودنش را انکار
Zahra Sadat·۳ ماه پیشبه صَرف فوتبال و بُمبداور سوت میزند. موشک سوت کشداری میکشد و توی حیاط خانه ابوحامد فرود میآید.
Zahra Sadat·۴ ماه پیشدوشیزه محترمه مکرمهحالا اسم یک مرد روی من است و تا چند لحظه بعد اسمش میرود توی شناسنامهام.
Zahra Sadat·۴ ماه پیشتولد ققنوساواخر سال 91 و شش ماه بعد از دفاعیه پایاننامهام بود. استاد خوش فکری داشتیم که همان ایام هر بار من را میدید، پیشنهاد ادامه تحصیل در خارج…