۱۴ خرداد، روز تولد یک امام...



نمیدونم سید موسی صدر رو میشناسید یا نه؟ مردی که هیچ‌کس مانندش نبود و کسی هم مانندش نشد.
سید موسی صدر، محبوب و معشوق و معبود منه، همونطوری که معبود مصطفی چمران بود.
من در عالم رویا، با سید موسی زندگی کردم، خیلی زیاد.
باهاش به محروم‌ترین مناطق لبنان سفر کردم، تو کلیسا‌ و مسجد، وقتی سخنرانی می‌کرد کنارش بودم، وقتی برای ورشکسته نشدن یه بستنی فروش مسیحی می‌رفت و ازش بستنی می‌خرید، منم باهاش می‌رفتم، حتی وقتی که یه دختربچه‌‌ی لبنانی رو که پدر و مادرش رو در بمباران اسراییل از دست داده بود، جوری بغل کرد که بدونه صدر براش پدری میکنه...
موسی صدر فقط امام شیعه‌ها نبود، بلکه امام انسان‌ها بود، برای همین فرقی نمی‌کرد براش، تو مسجد برای مسلمونا سخنرانی کنه یا تو کلیسا و کنیسا برای مسیحی‌ها و یهودی‌ها.

تک تک انسان‌ها براش وجود داشتن و مهم بودن، حتی اونی که در محروم‌ترین روستای آفریقا بود، موسی صدر همه‌ی وجودش رو فدای خدمت به انسان کرد، همیشه می‌گفت: برای انسان گرد آمده‌ایم.
بگذریم، بزارید براتون از زیبایی‌هاش بگم.

موسی صدر خیلی خوب و زیبا بود، نه فقط مسیحی‌ها بلکه حتی مسلمون‌ها هم اون رو مسیح می‌دیدن. اگر کسی یکبار، فقط یکبار اون رو می‌دید، شیفته‌ش میشد، مثلا سیمین دانشور، همسر جلال آل احمد میگه اولین باری که دیدمش، بهش گفتم: ببینم! شما پیغمبری یا امامی؟ حق نداری این قدر خوشگل باشی:)
خوبی آقاموسی ذاتی بود، ادای آدم‌های فداکار و خوب رو در نمی‌آورد، نیازی هم نبود؛ چون خودش ذاتا خوب و فداکار بود.
موسی صدر همونقدری که مرد جنگ و مبارزه بود با دشمنان انسان، همونقدر هم عاطفه داشت نسبت به انسان‌ها.

توی خونوادش هم مثل بقیه نبود، اگر از خونه دور بود، برای پری خانوم، همسرش نامه می‌نوشت، اگر جوابی نمی‌اومد میگفت: پری خانوم من دو بار نامه دادم و جواب ندادید، چیزی شده؟ نگرانتونم.
برای سیدموسی، پری همیشه پری جان و پری خانوم بود. همیشه تشکر می‌کرد ازش؛ چون همسر امام موسی صدر بودن خیلی سخت بود.
هیچ‌وقت نمیخواست پری خانوم اذیت بشه، همیشه می‌گفت پری‌جان، اون غذایی رو درست کن که زود آماده میشه، نمیخوام ۵ ساعت تو آشپزخونه بمونی.



آقا موسی خیلی خوب بود، بعضی‌ها نتونستن خوب بودنش رو تحمل کنن، واسه همین دزدیدنش!

آخرین سفر آقاموسی...
آخرین سفر آقاموسی...


الان ۴۶ ساله که آقا موسی نیستش، من امید دارم که زنده‌ است، مطمئنم یه روزی میاد، اصلا هر روز با همین امید پامیشم و اخبار رو نگاه میکنم.
اگه الان برگرده، واسه خودش یه پیرمرد ۹۶ ساله شده. فکر کنم دیگه باید عینک بزنه و یه عصا تو دستش بگیره برای راه رفتن، قدشم شاید خمیده‌تر شده باشه، آخه ۴۶ سال اسارت خیلی سخته، نه؟
خب شماهم انگار فهمیدید که قلم من عاجز و ناتوانه از نوشتن درباره خوبی‌های آقاموسی، به قول فاضل نظری:
هرچه آیینه به توصیف تو جان کَند نشد
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد!

ته این نوشته رو با بخشی از وصیت‌نامه چمران تموم می‌کنم.
درود اتشين من به روح بلند تو باد كه از محدوده تنگ و تاريک خودبينی و خودخواهی بيرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست.
عشق سوزان من فدای عشقت باد كه بزرگترين و زيباترين مشخصه وجود تو است، و ارزنده ‌ترين چيزی است كه مرا جذب تو كرده است، و مقدس ‌ترين خصيصه‌ای است كه در ميزان الهی به حساب می‌آيد.


۱۴ خرداد ۱۳۰۷، ولادت سیدموسی صدر...