...آری من مرگ پرستم...

چرا اینقدر مرگ رو دوست دارم؟چرا اینقدر بهش فکر می کنم؟با من همراه باشید تا بهتون بگم:)...دوستان غیر مذهبی صبر کنید برای شما هم حرفی برای گفتن دارم...:)

خوب اولین چیزی که در مورد مرگ اندیشی بگم از قرآنه...

مرگ اندیشی مقدمه معاد اندیشی است و معاد اندیشی در کنار توحید دو رکن اساسی هدایت و سعادت رو تشکیل میده...اینقدر معاد اندیشی در قرآن بهش اهمیت داده شده که علت گمراهی افراد رو باور نداشتن یا شک داشتن در وقوع اون میدونه...آیات متعددی در این باره هست که علت گمراهی افراد رو ایمان نداشتن به آخرت بیان میکنه به چند مورد اشاره می کنم...


وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ ۗ وَرَبُّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ

و ابلیس را بر آنان [در اینکه فرمان بردارشان کند] هیچ تسلطی نبود [جز وسوسه کردن و باز بودن راه وسوسه بر او، هیچ سببی نداشت] مگر اینکه می خواستیم کسانی را که به آخرت ایمان دارند از آنان که درباره آن در تردیدند مشخص کنیم؛ و پروردگارت بر هر چیزی نگهبان است.(21 سبا)

پیشنهاد میدم صفحه 430 قرآن رو بخونید قشنگه...

إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ

مسلماً کسانی که [نسبت به گناهان، معاصی و آلودگی های ظاهری وباطنی] تقوا ورزیده اند، هرگاه وسوسه هایی از سوی شیطان به آنان رسد [خدا و قیامت را] یاد کنند، پس بی درنگ بینا شوند [و از دام وسوسه هایش نجات یابند.](201 اعراف)

داخل این آیه گفته شده خیلی راحت با یاد معاد و خدا(معاد اندیشی و توحید) می تونید از وسوسه های شیطان در امون بمونید...البته داخل ترجمه انصاریان گفته شده....داخل ترجمه علی ملکی به این اشاره نشده که من میزارم پای ترجمه تفسیری اون..

وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ

و این گونه برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم، که برای فریب مردم همواره گفتاری باطل ولی به ظاهر آراسته و دلپسند به یکدیگر القاء می کنند، و اگر پروردگارت می خواست چنین نمی کردند، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم می بافند واگذار.(112 انعام)

وَلِتَصْغَىٰ إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ

و [ما به عنوان آزمایش بندگان از القای گفتار باطل توسط شیاطین انس و جن به یکدیگر مانع نشدیم] تا دل های کسانی که به آخرت ایمان ندارند به آن القائات متمایل شود، و آن را بپسندد و [برای رسیدن به منتهای شقاوت که کیفر لجاجت و عناد آنان است] هر عمل زشتی را که بخواهند انجام دهند، نهایتاً انجام دهند.(113 انعام)

خیلی باحاله...دقت کردین همه میان کتابای خارجی پر رنگ و لعاب میخونن کتابایی که هیچ چیزی داخلش نداره.هیچ مطلب درستی توش نیست....فقط خیلی با کلاسه و همه خوندن و اگه بخونی کلاست میره بالا...ولی قرآن رو حاضر نیستن نگاش کنن....قرآن از عمد اینقدر نچسب و بی بخاره ظاهرش...برای اینکه کسایی که ایمان به آخرت ندارن سراغش نیان...یا داخلش هم آیات متشابه و محکم داره،تا کسایی که داخل دلشون نفاق هست با اونا گمراه بشن...(7 آل عمران)...خدا خیلی مکاره نه؟

وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَبَيْنَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا

و هنگامی که قرآن بخوانی، میان تو و آنان که به آخرت ایمان ندارند، پرده ای نامریی قرار می دهیم [که به سزای لجاجت و کفرشان از فهم آن محروم شوند.] (45 اسراء)

وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا ۚ وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا

و بر دل هایشان پوشش هایی می گذاریم تا آن را نفهمند و در گوش هایشان سنگینی می نهیم[تا آن را از روی حقیقت نشنوند]؛ و چون پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد کنی با حالت رمیدگی از تو روی میگردانند.(46 اسراء)

اینم تاکید در حرف بالاترم.دقت کردین قرآن رو فقط برا مراسم صبحگاهی و مراسم ختم و استفاده به عنوان وسیله ای برای قسم خوردن و کتابی برای تزئین های بی شمار و رحل های زیبا و رد کردن افراد از زیر آن استفاده می شود.یادمه یه بار رفتم کتابخونه عمومی بعد یه قرآن داشتن داخل پلاستیک بسته بندی قشنگش کرده بودن گذاشته بودن کنار...فکرش کنید کتابخونه عمومی عملا همه کتاب ها در قفسه و این کتاب در پلاستیک...گاهی این تقدس زیاد به قرآن آدم رو ازش فراری میده...خدا میگه این کتاب برای موجب یادآوری و رحمت است...متن هاش نه جلدش برادرم و خواهرم....

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا

یقیناً برای شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد؛ و خدا را بسیار یاد می کند.(21 احزاب)

دقت کردین اگه داخل جمع بگی امام علی حدیث داره یا حضرت محمد میگه....اصلا بدشون میاد....ولی حالا همون حرف امام علی و پیامبر رو مثلا بگو جرج برنارد شاو میگه با سکوت بسیار ابهت انسان زیاد می شود...همه میگن وای چه جمله خفنی عالی بود....:/...دلیل این هم که پیامبر رو الگو قرار نمیدیم و حرفاشون رو از حرفای این افراد رنگ و لعاب دار ترجیح نمیدیم همینه که قرآن میگه...به آخرت و روز قیامت امید نداریم...

البته یه چیز هم بگم به نظر خودم قرآن پنج تا چیز برای آخرت استفاده میکنه:

یقین

ایمان

امید

شک

انکار

افراد در این دسته ها قرار میگیرن.خدا تا امید بهمون اجازه پایین اومدن داده ولی شک به بعد رو ما رو میزاره در دسته گمراهان..

خوب دوستان مذهبی تا اینجا دیگه باید بهتون ثابت شده باشه چه قدددددررررر مرگ اندیشی که مقدمه معاد اندیشی هست مهمه!!!!!

خوب اگه ما صرفا بخوایم به مرگ فکر کنیم چی؟و اصلا کاری نداشته باشیم که معاد هست یا نیست؟خوب از دو کتاب استفاده می کنم:قدرت حال و هنر ظریف بی خیالی...

اول از همه باید با ایگو آشنا بشید...ایگو چیه؟برای پاسخ به این سوال یه بخش از صفحه 36 قدرت حال از انتشارات سمام رو می نویسم:

چرا به تفکر معتاد شده ایم؟

زیرا خودتان را با فکرتان مساوی می پدارید و از فعالیت فکریتان احساس بودن می کنید. شما می اندیشید که اگر جریان فکر متوقف گردد، نابود می گردید. در طی رشد و بسته به شرایط فرهنگی و شخصی، در پاسخ به این سوال که کی هستید؟،تصویر از ذهنی می سازید.من این خود خیالی را ایگو می نامم.ایگو از فعالیت فکری منشا می گیرد و تنها با فکر کردن مداوم به حیات خود ادامه می دهد.

اصطلاح ایگو معانی مختلفی دارد.در اینجا منظور من از کاربرد این اصطلاح ، خود کاذب است که به علت همانند گنداری ناهشیارانه با فکر ایجاد می گردد.

ایگو لحظه حال را به سختی درک می کند و فقط گذشته و آینده را مهم تلقی ایگو دائما گذشته را زنده نگه می دارد زیرا بدون آن هویت شما مشخص نیست.ایگو آینده خود ساخته را ترسیم می نماید تا از بقاء خودش مطمئن گردد و در این آنینده خیالی به گونه ای از آرامش و رضایت برسد.ایگو می گوید:زمانی که این اتفاق یا آن اتفاق بیفتد،من خوشحال و آرام خواهم بود.حتی زمانی که ایگو به زمان حال توجه دارد،در واقع آن را نمی بیند زیرا با عینک گذشته به آن می نگرد و هدفش پایان کار است؛پایانی که در آن آینده ی خیالی قرار دارد. به فکرتان بنگرید تا چگونگی عملکرد آن را دریابید.

قدرت حال صفحه 36 انتشارات سمام

احساس،واکنش بدن به فکر است.به نظر شما بدن از ایگو که خودش ساخته ذهن است،دائما چه پیامی دریافت می کند؟معلوم است:«ترس». ترس علل زیادی دارد:ترس از فقدان،ترس از شکست،ترس از آسیب دیدن و ... اما همه ترسها در واقع ترس از مرگ و نابودی است.ایگو مرگ را در دسترس می بیند.در این وضعیت، ترس از مرگ تمام جنبه های زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد. به عنوان مثال در یک مباحثه نیاز اجباری به اثبات درست بودن نظرمان که در واقع وضعیت فکری است که خود را با آن مساوی می بینیم،به علت ترس از مرگ است.اگر شما خود را با موضع فکریتان برابر ببینید،اثبات غلط بودن فکرتان، تهدیدی جدی و نابود کننده برای این خود است. بنابراین شما به عنوان ایگو نمی توانید اشتباه بودن نظرتان را بپذیرید زیرا به معنی مرگ است.

هویت شما از جایی واقعی تر و عمیق تر از وجودتان سرچشمه می گیرد و سرچشمه آن فکر شما نیست.

قدرت حال صفحه 55 انتشارات سمام

این مشکل اساسی تمام بیماری های روانی ما می باشد...ترس از مرگ.در چه صورت میتوان این ترس را از بین برد؟دو راه حل دارد...بیشتر در زندگی ایگو محور غرق شویم و در پی تعمیر این خرابه در حال ریختن شویم و در تعجب می بینیم که هرچه بیشتر در تعمیر آن می کوشیم انگار هیچ تغییری رخ نمی دهد...و ترس از مرگ همواره وجود دارد...اما می توانیم زندگی دیگری نیز داشته باشیم...اگر به جای فرار از مرگ و اندیشه آن،با آغوش باز آن را بپذیریم و به این فکر کنیم که زمانی خواهد رسید که هیچ چیز از من نمی ماند و دنیا بدون من نیز ادامه پیدا خواهد کرد این زمان است که دیگر از مرگ نمی ترسیم.از مرگی که در هزاران شکل در می آید و ما را از خودش می ترساند.این زمان به آزادی رسیده ایم.و مولانا چه زیبا می گوید:

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید/در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید/کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید/که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان/چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا/بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید/چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
خموشید خموشید خموشی دم مرگست/هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید

قبلا هم در پست کنترل اضطراب به روش اسلامی این رو گفته بودم که مرگ اندیشی یکی از اساس های این کاره و گفتم بهم اعتماد کنید:) که فکر نکنم کسی بهم اعتماد کرده باشه و شاید بعضیا گفتن برو بابا اینم هرطوری میخواد مرگ اندیشی و قیامت رو بکنه تو پاچه ما!

اما..................

همیشه یه اما وجود داره.این کتاب ینی قدرت حال شما رو به پوچ گرایی و نیستی سوق میده.مدرک هم دارم...

افراد به دنبال ثروت، پول،موفقیت،قدرت،شهرت یا روابط خاص می روند تا احساس بهتری در مودر خودشان داشته باشند و خود را کامل تر بیابند. اما با رسیدن به این چیزها باز احساس می کنند که این نقص پابرجاست و پر شدنی نیست و در این مرحله دچار مشکل می شوند زیرا دیگر نمی توانند خود را فریب دهند و اگر بتوانند بسیار مشکل است. تا هنگامی که فکر ایگو محور، زندگی شما را اداره می کند،آسایش واقعی نخواهید داشت و نمی توانید به آرامش و رضایت دست یابید،مگر برای مدتی کوتاه و زمانی که به خواسته هایتان می رسید و یا میلی ارضا می شود.زیرا ایگو نیازمند است تا با امور خارجی هویت یابی کند و نیازمند دفاع و تغذیه دائمی است.شایع ترین همانند پنداری ایگو عبارتند از:ثروت،شغل،موفقیت و شهرت اجتماعی،علم و دانش،ظاهر جسمی،توانایی های خاص،روابط،سابقه شخصی و خانوادگی،عقاید و هویت های جمعی سیاسی،ملی،نژادی و مذهبی.هیچ کدام از اینها شما نیستید...

صفحه 56 و 57 قدرت حال انتشارات سمام

خوب دیدین؟پوچ گرایی مطلق!شاید حدس زده باشین این که گفته مذهب هم هویت نیست ینی میگه آخرت هم وجود نداره؟بله درسته همین رو هم گفته...

اگر به تظاهرات فراوان اجتماعی زمان روانی بنگرید،بدون شک آن را بیماری روانی می دانید.از جمله این تظاهرات اجتماعی می توان کمونیسم، سوسیالیسم ملی و هر نوع ملی گرایی و یا عقاید مذهبی متعصبانه را نام برد.همه اینها معتقدند که بهترین مطلوب در آینده است و لذا در پایان کار، در مورد راه و وسیله قضاوت می شود.پایان کار یک فکر و نقطه ای در اینده ساخته فکر است و سعادت به شکلی(مثلا شادی،رضایت،برابری،آزادی و ...) به دست خواهد آمد.وسیله رسیدن به این اهداف،استثمار،شکنجه و قتل انسان ها در زمان حال است.مثلا برای پیشرفت کمونیسم و ایجاد دنیای بهتر در چین،و سایر کشورها،حدود 50 میلیون نفر کشته شده اند.این یک نمونه از مواردی است که نشان می دهد چگونه اعتقاد به بهشت آینده،جهنم کنونی را ایجاد می کند.

صفحه 67 قدرت حال انتشارات سمام

اثبات کامل غلط بودن متن بالا یه پست دیگه ای رو میطلبه اینجا سر بسته اشاره می کنم.من کاری به دیگر مذاهب و فرقه های تشیع ندارم ولی شاخه جعفریه شیعه این چیز ها رو نداره.جالبه که میگه وسیله رسیدن به این اهداف قتل انسان و ایناست...داخل قرآن خیلی چیزهای دیگه رو گفته برای رسیدن به آخرت،نیکی و خوبی و جنگیدن را زمانی گفته که به شما حمله کرده اند و آغازگر جنگ نبوده اند یا زمانی که به فرمان معصوم میخواید برید بجنگید مثل جنگ حضرت سلیمان که به ملکه بلقیس گفته بود اگر مردم رو بر اشتباه بودن پرستیدن خورشید آگاه نکنی به سرزمینت حمله میکنم.چندی قبل از اون هم به ویرانی به بار آوردن پادشاهان اشاره شده....اما حضرت سلیمان پیامبریست که پادشاه شده است و ویرانی به بار نمی آورد.....

این راهی است که توسط خیلی از کتاب ها و مکاتب دیگه پیشنهاد میشه رفتن به سمت پوچی برای رهایی از دام ایگو....اما راهی که اسلام به ما پیشنهاد میدهد ایجاد محکمترین هویت است...هویتی الهی...

جمله الا بذکر الله تطمئن القلوب رو زیاد شنیدیم ولی کسی بهش هم دقت کرده؟خیلی ظریفه این عبارت...

نمی گوید قلب به تپش نمی افتد،نمی گوید قلب عاشقش نمی شود،نمی گوید تنها او در قلب جا می گیرد.بلکه می گوید آرام می گیرد.زمانی انسان آرام می گیرد اکه احساس کامل بودن می کند.دلیلی که رابطه جنسی بزرگترین لذت مادی هست همین امر می باشد.انسان برای دقایقی احساس کامل بودن می کند.ایگوی انسان مدام از ترس تغذیه می کند و دنبال امنیت خود با یادآوری گذشته و تصور آینده است.اما او هرچه بیشتر با این ها تغذیه کد گرسنه تر میشود.اما تنها ذکر و یاد خدا روح انسان رو کامل می سازد و باعث آرامشی پایدار و قرار این قلب میشود.(دفتر روز نوشت 1402/02/03)

البته این بی هویتی و فرار از هر گونه هویت نیز نظریه دیگری دارد که اقبال لاهوری در کتاب اسرار خودی به آن اشاره میکند...او می گوید که ملت های ضعیف برای مقابله با ملت های قدرتمند از این حربه استفاده می کردند و مثال آن گوسفندی می شدند که به شیران توصیه کرد برای سلامتیشان از گوشت خوردن دست بردارند و به مانند آنها علف بخورند و بعد از مدتی شیرها دندان های تیز خود را از دست دادند.

خوب این متن بالایی نمی تونستم کامل تر از خود کتاب براتون بیارم شعر رو بخونید حتما نکات خیلی زیبایی داخلش داره...

مایی که به آخرت امید داریم می دانیم که تمام کارهامان مهم است و هیچ کدام پوچ و بیهوده نیست و اینطور نیست که هویت های دیگر را سرکوب مطلق کنیم اما ما به هویت مذهب خیلی بیشتر از آنها اهمیت میدهیم...چرا که اگر آخرتی باشد هیچ دینی جز اسلام از فرد قبول نمیشود(البته آنهایی که نمی دانند اسلام چیست یا قبل از اسلام بوده اند وزر و وبالی بر گردنشان نیست...و با دانسته های خود محاکمه می شوند).

در نهایت پیشنهاد میدم کتاب هنر ظریف بی خیالی از انتشارات ملیکان رو بخش آخر کتاب یعنی نیمه آفتابی مرگ رو بخونید.خلاصه این میگه که:

فراموشی مرگ باعث می شود چیز های سطحی را عمیق و چیزهای عمیق را سطحی ببینیم.

و این را بدانید مرگ اندیشی به هر صورت باعث هویتی آزاد تر برای شما می شود چگونه؟

دو حالت داره یا آخرت هست یا نیست....اگر نباشه(که هست) شما چرا باید یک زندگی خود را صرف انتظارات دیگران از خود و فرهنگ های تحمیل شده و آرزوهای از پیش تعیین شده کنید و اگر باشه(که هست) شما تنها باید به خدا جواب پس بدین و نظر هیچ کس براتون مهم نباشه...
یا این باش...
یا این باش...


یا این....
یا این....




این پست رو تقدیم می کنم به تمام اونایی که بهمون گفتند شما مرگ پرستید...و دلیل اینکه نام این پست رو مرگ پرستی گذاشتم دو علت بود یکی اینکه شاخک های بعضیا تیز بشه بیان بخونن که چی نوشته و دومیش هم مفهوم کنایه ای بود دیدین میگن یکی رو اینقدر دوست دارن که میپرستند من برای مرگ اینجور حالتی هستم.وگرنه ما الله رو می پرستیم...