کتابخوان ها و افراد همیشه ناراضی

توی این سال های اخیر، هی همه بهمان گفتند که:« کتاب بخوان! کتاب بخوان! مگر نمیبینی سرانه ی مطالعه در کشور پایین آمده؟ بجای اینکه سرت را بکنی توی گوشی و در اینستاگرام و تلگرام بچرخی، بنشین کمی کتاب بخوان!»

که البته، بیراه هم نگفتند! چون این فضای مجازی، یکی از مظنونین اصلی پایین آمدن سرانه مطالعه است! ولی... سوالی که خیلی ذهن من را درگیر کرده است، این است که، چرا خود این افرادی که به ما میگویند کتاب بخوانیم، خودشان آخرین کتابی که خوانده اند، حسنی به مکتب نمی رفت بوده است؟!

کاریکاتوریست: جواد طریقی اکبرپور
کاریکاتوریست: جواد طریقی اکبرپور

کتاب خواندن، مثل هر کار دیگری، نیازمند یک علاقه است. یعنی چی؟ شما ورزشکاری را فرض کنید که هرروز صبح ساعت 7، پا میشود و میرود بیرون تا بدود. و این کار را خیلی دوست دارد. پس نتیجه می گیریم که آن ورزشکار، ورزش و دویدن را بیشتر از هر چیز دیگری دوست دارند. و هیچ چیز نمی تواند جلوی ورزش کردن او را بگیرد.

حالا بیاییم این را با یک کتاب خوان بررسی کنیم. کتابخوان ها، کتاب را بخشی از روح و جسم خودشان می دانند و جدا کردن آن ها از کتابها، مثل آب در هاون کوبیدن، کاری بیهوده است. این افراد، این طوری هستند، که، اگر آن ور گوششان، بمب هم بیندازی، دست از خواندن (و شاید هم نوشتن!) دست بر نمیدارند.

حالا دوباره میرویم سراغ آن افراد ناراضی. حالا ما نشستیم و شروع کردیم کتاب خواندن و آن قدر علاقمند شدیم که دیگر شب و روزمان شد خواندن کتاب! ولی بازهم این افراد ناراضی پیدایشان میشود.

این افراد ناراضی، می آیند و میگویند:« ببینم، این همه کتاب میخوانی، چیزی هم دست گیرت میشود؟ آخر این همه خواندن و نوشتن، به چه دردت میخورد؟ برو بیرون، کمی پیاده روی کن که بلکه یک بادی به آن کله ات بخورد!»

ما بالاخره نفهمیدیم! چرا تکلیفتان را با خودتان مشخص نمیکنید؟ بالاخره، شما کتاب خواندن را میخواهید، یا نخواندن آن را؟ البته که برای هیچکس نظرات شما مهم نیست، چون هرکس میتواند خودش انتخاب کند که کتاب بخواند یا که نه.

و برای کلام آخر: حالا میخواهم یک پیشنهاد به شما بدهم. پیشنهادی که به خودتان بستگی دارد میخواهید قبولش کنید یا نه. پیشنهاد من به شما این است که شروع کنید به کتاب خواندن. برای اولین کتاب، میتوانید بروید به کتابفروشی و شرایطتان، از جمله اینکه اولین بار است میخواهید شروع کنید به خواندن، سنتان، علاقه و سلیقه تان، را به کتابفروش یا کتابدار بگویید. آن ها هم چند کتاب به شما پینشنهاد میدهند که بتوانند شما را کشته مرده ی کتاب خواندن کنند!

البته بازهم میگویم، کتاب خوانی یک علاقه است، و نمیشود کسی را مجبور به این کار کرد. اما اگر دوست دارید کتابخوان شوید، میتوانید برای امتحان هم که شده، یک کتاب را بخوانید. مطمئن باشید که انقدر بهتان میچسبد که دیگر نمیتوانید کتاب ها را رها کنید:)