آرامش ذهن، کلید تمام قفل ها




در ابتدا تمایلی به خواندن کتاب نداشتم. نیازم به آرامش، من را وادار به شروع کرد. اصلا مگر آرامش می تواند کلید تمام قفل ها باشد؟ فکر می کردم نویسنده همین جوری یک چیزی گفته است!

کتاب فهرست نداشت و نمی دانستم قرار است با چه عناوینی مواجه شوم. بعد از مقدمه هایی از نویسنده وارد بخش اول کتاب می شویم. کلمات « ذهن، روح، جسم» را می بینیم. بخش اول درباره ذهن، بخش دوم درباره روح و بخش سوم درباره جسم می گوید.

نویسنده بسیاری از مثال ها را از شخصیت های مشهور نوشته است. مثلا درباره چرچیل (از نخست وزیرهای بریتانیا) نوشته بود که مراتب ذهن، روح و جسم را گذرانده بود. سرگرمی های جالبی مثل آجرچینی برای کسب انرژی داشت و به ضعف های جسمانی اش غلبه کرد. با کنترل ذهن می شود روح را کنترل کرد و در نهایت جسم هم آرام و پرانرژی می شود. من هم مثل شما کاملا به این حرف باور نداشتم.

فکر نکنید با خواندن تیترها می توانید مطالبش را حدس بزنید و بگویید:« اینو که خودم بلدم!» نویسنده حرف تامل برانگیزی می زند که باورهایتان را بهبود می دهد.

درباره در لحظه بودن می گفت. چرا از بوی گل های یاسی که از کنارشان رد می شویم لذت نمی بریم. من، خودم، یکبار دیدم در ایستگاه اتوبوس دختر خانمی دانه ای را نشان مادرش داد. دانه ای که در بهار ار درختان می ریزد. به مادرش گفت:« ببین چقدر این دونه قشنگه! شکل قلبه!» ولی مادرش اصلا رغبتی نشان نداد. می دیدم خیلی افراد از این زیبایی بهاری درختان لذت نمی برند.

درباره قناعت می گفت. من یک هدف بسیار سخت برای خودم انتخاب کرده بودم ولی وقتی کتاب را خواندم؛ من را به فکر فرو برد که زمانی که به آن هدف رسیدم، آیا خوش حال هستم؟ آیا آرامش خواهم داشت؟ آیا ارزشش را دارد؟ دیدم که ندارد. وقتی آن هدف بیهوده را کنار گذاشتم، حالم بهتر شد.

از واقعیت فرار نکنید. از کارهای لذت بخش زودگذر برای فرار از زندگی استفاده نکنید. توضیحش سخت است ولی با فکر کردن و عمیق شدن در خودتان می بینید نیاز به فرار نیست. من، خودم، دوست داشتم فرار کنم. نمی دانم کلمات چطور می توانند این تاثیر را بگذارند. نویسنده در مورد فرار از شخصیتی گفته ای را نقل قول کرده است که دوست دارم شما هم آن را بخوانید. « امرسون که در عمر خود به انگلستان، ایتالیا، فرانسه، مالت، سوئیس و شهرهای زیادی از آمریکا سفر کرده بود، به این نکته اشاره کرد:« افرادی که دیدنی ها، شگفتی ها و جاذبه های توریستی را ساخته اند، این کار را حین سفر انجام نداده اند.» شما نمی توانید حین پرسه زدن کار بزرگی به انجام برسانید.»

از خوبی های کتاب این است که هر عنوان، چند صفحه مطلب دارد و می توانستم راحت کتاب را کنار بگذارم و بخشی ناتمام نماند. از میانه بخش دوم، تاثیر مطالب روی من خیلی زیاد شد. اهدافم در زندگی تغییر کردند. تصمیم گرفتم که به نوشته های کتاب عمل کنم.

این کتاب بهترین کتاب روانشناسی و انگیزشی بود که خوانده ام. کتاب های «کار عمیق»، «چگونه کمتر کار کنیم»، «اثر مرکب» و «خودت باش دختر» را خوانده ام ولی این کتاب یعنی «آرامش ذهن» زندگی من را بیشتر پیشرفت داد. من حتی در این کتاب رگه هایی از کتاب هایی که گفتم پیدا می کردم. مقداری از حرف هایشان هم پوشانی دارد.

امیدوارم همه ما بتوانیم به آرامش در این دنیای شلوغ برسیم.

آرامش ذهن، رایان هالیدی، مترجم: رضا اسکندری آذر، ویراستار: سارا بحری، نشر کتاب مرو، 1400ش.