اثر زمینه‌سازی و بانو مکبث

عکس از کتابخانۀ شخصی
عکس از کتابخانۀ شخصی

در دهۀ 80 میلادی، روان‌شناسان کشف کردند که مواجهه با یک واژه باعث تغییرات قابل اندازه‌گیری و سریعی در آسانیِ فراخواندنِ بسیاری از واژگان مرتبط با آن می‌شود. اگر شما به تازگی واژۀ خوردن را شنیده یا دیده باشید، موقتاً احتمال اینکه جای خالیِ «...وپ» را با حرف «س» پُر کنید و واژۀ «سوپ» را بسازید بیشتر از حرف «ت» و ساختن واژۀ «توپ» است. البته عکس این حالت نیز با شنیدن واژۀ «فوتبال» رخ می‌دهد.

این اتفاق را «اثر زمینه‌سازی» می‌گویند:

خوردن زمینه‌ساز ایدۀ سوپ است و فوتبال زمینه‌ساز توپ.

زمینه‌سازهای مربوط به پول باعث اثرهای دردسرسازی می‌شوند. به شرکت‌کنندگان در آزمایشی فهرستی از پنج واژه نشان دادند و از آنان خواستند که با آنها عبارتی چهار واژه‌ای با موضوع پول بسازند:

مثلاً با واژگان «بالا-یک-حقوق-میز-پرداخت» جملۀ «یک پرداخت حقوق بالا».

زمینه‌سازهای دیگر از این نیز ظریف‌تر بودند. مثلاً در پس‌زمینۀ محیطِ آزمایش بسته‌های پول را روی میز گذاشته بودند، یا نمایشگر کامپیوتری با پس‌زمینه‌ای که اسکناس‌های شناوری را در آب نشان می‌داد.

افرادی که پول در ذهن‌شان زمینه‌سازی شده بود، در کارها بیشتر از زمانی که محرکی تداعی‌گر وجود نداشت به خود متّکی شدند، و برای حلّ مسائل تقریباً دو برابر بیشتر وقت گذاشتند، که این به روشنی نشان می‌داد که خوداتّکایی آنان بیشتر شده است.

افرادی که پول در ذهن‌شان زمینه‌ساز شده همچنین خودخواه‌ترند. آنان رغبت کمتری داشتند که وقت‌شان را صرف کمک به دانشجوی دیگری کنند که وانمود می‌کرد در یک آزمون سردرگم شده است. وقتی آزمایشگر دسته‌ای مداد را بر زمین انداخت، داوطلبانی که پول ناخودآگاهانه در ذهن‌شان زمینه‌سازی شده بود کمک کمتری در جمع کردن مدادها کردند.

در آزمایشی دیگر از همین مجموعه به داوطلبان گفتند که چند دقیقۀ دیگر با شخص ناشناسی ملاقات می‌کنند و از آنان خواستند که وقتی آزمایشگر برای آوردن آن شخص اتاق را ترک می‌کند دو صندلی بچینند. داوطلبانی که پول برای آنان زمینه‌سازی شده بود فاصلۀ بسیار بیشتری در مقایسه با افراد فاقد زمینه‌سازی انتخاب می‌کردند (118 سانتیمتر در برابر 80 سانتیمتر). همچنین دانشجویانی که پول برای آنها زمینه‌سازی شده بود بیشتر ترجیح می‌دادند که تنها باشند.

بن‌مایۀ تمام این یافته‌ها این است که ایدۀ پول زمینه‌ساز فردگرایی است. یعنی عدم تمایل به سروکار داشتن با دیگران، یا اتکا به دیگران، یا پذیرش خواسته‌های دیگران.

کاتلین ووس Kathleen Vohs روان‌شناسی که این پژوهش چشمگیر را انجام داده با خویشتنداری ستایش‌آمیزی از اظهار نظر دربارۀ معانی یافته‌های خود پرهیز کرده و قضاوت را به عهدۀ خواننده گذاشته است.

آزمایش‌های او ژرفای بسیاری دارند. یافته‌های او گواه این هستند که زندگی در فرهنگی که پیوسته و در همه‌جا پول را یادآوری می‌کند، شاید رفتار و نگرش‌های ما را به گونه‌ای شکل بدهد که ما ندانیم و چه بسا نتوانیم به آنها افتخار کنیم.

در بعضی فرهنگ‌ها پیوسته احترام را یادآوری می‌کنند و بعضی جوامع نیز پیوسته خدا را به مردم‌شان یادآوری می‌کنند.

در آزمایش‌های دیگر، دیدگاه‌های فروید دربارۀ نقش نمادها و استعاره‌ها در تداعی‌های ناخودآگاه تأیید شده است. مثلاً به این تکه‌های مبهم از دو واژه توجه کنید: W -- H و S -- P.

افرادی که از آنان خواسته‌اند به یکی از اعمال خود در گذشته فکر کنند که از انجام دادن آن شرمنده‌اند، بیشتر جاهای خالی را به صورت WASH و SOAP [شستن و صابون] کامل می‌کنند و کمتر واژگان WISH و SOUP [آرزو و سوپ] را به یاد می‌آورند.

افزون بر این، صرف فکر کردن مردم به «خنجر از پشت زدن به همکارشان»، باعث می‌شود تمایل آنان به خرید صابون، ضدعفونی کننده یا شوینده بیشتر شود، تا باتری، آبمیوه یا آبنبات.

به نظر می‌رسد لکّه‌ای که شخص بر روح خود احساس می‌کند، مِیل به پاکسازی بدن را در او بیدار می‌کند؛ تکانه‌ای که «اثر بانو مکبث» نام گرفته است.

این میل به پاکسازیِ بسیار، منحصر به اعضایی از بدن می‌شود که در ارتکاب گناه نقش داشته‌اند. در آزمایشی، داوطلبان را وادار کردند که به شخصی خیالی از طریق تلفن یا ایمیل دروغ بگویند. در آزمونی که پس از آن گرفتند میزان میل آنان را به محصولات مختلف اندازه گرفتند.

افرادی که با تلفن دروغ گفته بودند دهان‌شویه را به صابون ترجیح می‌دادند، و کسانی که با ایمیل دروغ گفته بودند صابون را بر دهان‌شویه ترجیح می‌دادند.

منبع:

کتاب فکر کردن بی‌درنگ و بادرنگ، نوشتۀ دانیل کاهنمن (برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد)، ترجمۀ حسین علیجانی رنانی و جمشید پرویزیان، انتشارات ققنوس، چاپ چهارم، 1400، صفحات 80 و 85 و 86.

پُست پیشنهادی:

مسائل علمی در رسانه‌های خبری

فرازی از سخنان گهربار امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج‌البلاغه

کُنْ فِی اؐلْفِتْنَةِ کَاؐبْنِ اؐللَّبُونِ، لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.
هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش، نَه پُشتی تا سوارش شوند و نه پستانی تا شیرش دوشند.
(چنان زی که در تو طمع نبندند).