داستاننویس، علاقهمند به ادبیات، سینما و دنیای هنر / پیج اینستاگرام: https://instagram.com/jafari_maryam76?utm_medium=copy_link / کانال تلگرام:https://t.me/beshnu_az_man
از خونفروشی تا آدمفروشی?
? هر صفحه که داستان پیش میرفت، بیشتر مجذوب اسم اثر میشدم، اسمی که نمیتوان جایگزینی برای آن آورد، آشغالدونی، کلمهای که با خواندنش تمام تصاویر زشت و پست به ذهن هر کسی متبادر میشود.
داستان بلندی نمادگرایانه از غلامحسین ساعدی، رئالی اجتماعی که در دههی چهل روایت میشود.
راوی، پسری شانزده هفده ساله به نام علی است که با زبان ساده و بیتکلفش داستان را روایت میکند.
همانگونه که از اسم اثر آشکار است، آشغالدونی روایت آدمهای ندار طبقهی پایین جامعه است که تا لحظهی مرگشان در رنج ابدیاند. داستان از صحنهی گدایی علی و پدرش شروع میشود و بعد آشنایی با مردی به نام گیلانی که دلال خون است.
موضوع، فقر و درونمایه آن فقری است که فساد میآورد و زالو ها را پروارتر میکند.
لحظهپردازی ها و تصویرپردازیها در این داستان قدرتمنداند. دیالوگها پیشبرنده و با زبانی خاص مردم کوچه و بازار نوشته شدهاند.
یکی از مهمترین عناصر هر داستان قوی، شخصیتپردازی خوب آن است. تحول شخصیت علی تا انتهای داستان گویای درونمایه آن است و جذابیت اثر را برای خواننده بیشتر میکند.
شخصیت سادهای که برای پول دست به هر کاری میزند.
هم داستان و هم فیلمی که داریوش مهرجویی با اقتباس از اثر ساخته است، درگیر توقیف شدند.
نام فیلم، همچون نام داستان هوشمندانه انتخاب شده، دایرهی مینا. دایره نمادی از این جهان است.
انسانهایی که در خون خود در این دایره سرگردان و در چرخشاند.
فیلم دایرهی مینا زمینهی تأسیس سازمان انتقال خون ایران را فراهم کرد، قبل از آن، دلالان خون، خون مردم تنگدست و بیچاره را با دادن مزدشان در شیشه میکردند. مردمی که نان خود را در خون خودشان میزدند و میخوردند. خونفروشها در فضاهایی آلوده و شلوغ به روشهای غیر بهداشتی کیسههای خون را جمع میکردند و به بیمارستانها میفروختند.
آشغالدونی روایتی دردناک از فقر است، فقری که آدمها را از خونفروشی به آدمفروشی میرساند.
#مریم_جعفری_تفرشی
?کپی با ذکر منبع✅
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره مطلق هگل (2)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پایان دموکراسی
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حق: بندهای 92، 93، 94 و 95