به خون جگر شود

گفت‌وگو با مانی صالحی علامه، مترجم مجموعه داستان‌های خورخه لوئیس بورخس

خورخه لوئیس بورخس
خورخه لوئیس بورخس

خورخه لوئیس بورخس برای نخستین بار در سال ۱۳۵۰ با کتاب «ویرانه‌های مدور» از سوی احمد میرعلایی در ایران معرفی شد. میراعلایی تا اواخر دهه شصت در ترجمه داستان‌های بورخس یکه‌تاز بود و تنها در سال ۱۳۶۱ بود که حسن تهرانی کتابی تحت عنوان «س‍رخ‌ و آب‍ی‌: دو داس‍ت‍ان‌ و ب‍ی‍س‍ت‌ ش‍ع‍ر» ارائه داد که م‌. آزاد در این کتاب ویرایش اشعار را بر عهده داشت. سال ۱۳۷۳ بود که احمد اخوت با ترجمه «موجودات خیالی» که کتابی با موضوع حیوانهای اساطیری بود وارد کارزار ترجمه آثار بورخس شد. اخوت علاوه بر ترجمه این کتاب از میان آثار بورخس سفرنامه «اطلس» را به سال ۱۳۷۹ از سوی نشر نقش خورشید در اصفهان و کتاب نقد و تفسیر «فرشتگان» را نیز به سال ۱۳۹۰ از سوی نشر افق منتشر کرد.

در همان اوایل دهه هفتاد مترجمی جوان به سفارش نشر ماه‌ریز کل آثار داستانی بورخس را از مجموعه «the collected fictions» که با نظارت خود بورخس جمع‌آوری و از اسپانیایی به انگلیسی ترجمه شده بود را به زبان فارسی ترجمه کرد. صالحی علامه زبان انگلیسی را به واسطه زندگی در امریکا آموخته بود و تحصیلات آکادمیک نداشت، ابتدای کارش بود و هنوز چم و خم زبان فارسی را نمی‌دانست. از همین روی در آن دوران م.آزاد کل این مجموعه را ویرایش و اصلاح کرد.

محمود مشرف آزاد تهرانی ملقب به م.آزاد شاعر، مترجم و ویراستار نام‌آشنای آن روزها با وسواس خاص خود این کتاب‌ها را ویرایش کرد و حاصل کار به دست ناشر سپرده شد. ناشر اما به دلایلی نامعلوم هرگز این مجموعه را به صورت کامل چاپ نکرد و تنها چند داستان آن را در قالب کتابچه‌های کوچک منتشر کرد. طی دو سال گذشته نشر پارسه اقدام به چاپ این مجموعه در هفت جلد کتاب کرد که آخرین آن‌ها به تازگی به نام «کتاب شن» شامل ۱۲ داستان در ۱۵۸ صفحه و به قیمت ۹۵۰۰ تومان منتشر کرده است. بنابراین اکنون مجموعه کامل داستان‌های بورخس به زبان فارسی در دسترس است. این مجموعه در نسخه اصلی آن شامل نه دفتر است که به ترتیب زمانی عبارتند از: «تاریخچه‌ای از بی‌عدالتی و شرارت» ۱۹۳۵ میلادی، «باغ جاده‌های چند شاخه» به سال ۱۹۴۱ (نشر پارسه این کتاب را تحت عنوان «کتابخانه بابل» منتشر کرده است)، «ابداعات» به سال ۱۹۴۴ (نشر پارسه این کتاب را تحت عنوان «سه روایت یهودا» منتشر کرده است)، «الف» به سال ۱۹۴۴ (نشر پارسه این کتاب را تحت عنوان «داستان جنگجو و دوشیزه اسیر» منتشر کرده است)، کتاب سازنده به سال ۱۹۶۹ (نشر پارسه این کتاب را در فصل دوم کتابی تحت عنوان «در ستایش تاریکی» قرار داده است)، «در ستایش تاریکی» به سال ۱۹۶۹، «گزارش برودی» به سال ۱۹۷۰ کتاب شن به سال ۱۹۷۵ و «حافظه شکسپیر» به سال ۱۹۸۳ (نشر پارسه این کتاب را در فصل سوم کتابی تحت عنوان «در ستایش تاریکی» قرار داده است).

مانی صالحی علامه تا پنجم ابتدایی در ایران درس خوانده و بعد به امریکا مهاجرت کرده. مدتی در امریکا به کالج رفته و بعد درس را رها کرده و درسن ۲۴سالگی به ایران بازگشته. او تا کنون پنجاه عنوان ترجمه کتاب در کارنامه کاری خود ثبت کرده است که اغلب این آثار غیرداستانی و در حوزه اندیشه و علم هستند.

مانی صالحی علامه در پیشانی‌نوشت مقدمه «کتاب شن» در شرح حس و حال خود از تعویق انتشار این کتاب اشاره به بیت «گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود» می‌کند و می‌نویسد که جای مجموعه داستان‌های بورخس در ادبیات فارسی ما خالی بود و انتشار این کتاب از بدحادثه سال‌های سال به تعویق افتاد. او ذکر می‌کند: «آری پس از سال‌ها خون جگر خوردن این سنگ قبل از خرد شدن به بازار آمد تا شاید در پرتو نگاه تیزبین مشتاقان و انتقادهای دلسوزانه صاحبنظران در چاپ‌های بعدی لعل شود. »

مانی صالحی علامه ضمن بیان اینکه در تمام این بیست سال از چاپ این مجموعه ناامید بوده می‌گوید: «به علت همین ناامیدی حتی زمانی که نشر پارسه آن را برای چاپ در اختیار گرفت باز هم باور نداشتم به چاپ برسد و تا کتاب را به چشم خودم ندیده بودم انگیزه‌ای نداشتم. اکنون قصد دارم اگر کتاب به چاپ چهارم رسید با گرفتن فیلم و زینک تازه در ترجمه کتاب بازنگری کنم و آن‌ها را با رعایت ترتیب زمانی نگارشش به دست چاپ بسپارم.»

صالحی ماجرای ترجمه این مجموعه از بورخس را چنین شرح می‌دهد: «من در زمان ترجمه آثار بورخس تازه شروع به کار کرده بودم و مرحوم م. آزاد ایرادهای فارسی‌ام را تصحیح می‌کردند. ما بیست سال پیش این کتاب را آماده چاپ کردیم و قرار بود نشر ماه‌ریز آن را منتشر کند که دو یا سه داستان کوچک آن را در کتاب‌های کوچک پانزده صفحه‌ای آن هم با دستکاری‌هایی در متن چاپ کرد. این اعمال سلیقه بدون اطلاع من صورت گرفت و از همان زمان اختلاف ما برای چاپ این آثار شروع شد و من دیگر پیگیر چاپ آن نشدم. بعد از مدت‌ها اختلاف فیلم و زینک این آثار را از ناشر خریدم. مدت‌ها گذشت و دیگر از یاد برده بودم که روزگاری کل آثار داستانی بورخس را از روی نهصد صفحه کتاب ترجمه کرده‌ام.

حدود چهار سال پیش ضمن همکاری من با نشر پارسه آقای حسن‌زاده مدیر این انتشارات از من خواستند که ترجمه آثار داستانی بورخس را به آن‌ها بسپارم. من آن زمان تصور نمی‌کردم که کل مجموعه اجازه چاپ بگیرد، این بود که یک ویرایش سطحی و مقابله با متن انجام دادم و آن را برای چاپ به نشر پارسه سپردم.»

این مترجم در ادامه اضافه می‌کند: «حوزه علاقه من تاریخ ادیان و علوم انسانی است. منتهی چون خودم را مترجم حرفه‌ای می‌دانم، به این معنی که از طریق ترجمه امرار معاش می‌کنم. اوایل شروع کارم بود و چند ترجمه اولم تازه چاپ شده بود که پیشنهاد ترجمه کل مجموعه داستان‌های بورخس به من داده شد. این داستان‌ها تحت نظر خود بورخس در مجموعه‌ای به نام «the collected fictions» به انگلیسی ترجمه شد و من ترجمه خودم را از روی این نسخه انجام دادم. تمام داستان‌هایی که تا کنون از بورخس به فارسی ترجمه شده برگزیده‌ای از همین مجموعه داستان است. زمانی که ما شروع به کار ترجمه آثار بورخس کردیم کتاب زیادی از او به فارسی ترجمه نشده بود و تنها یک اثر از او را آقای میرعلایی ترجمه کرده بودند که آن هم نایاب بود. بعدها آقای میرعلایی چند ترجمه دیگر از بورخس ارائه دادند و آثارشان تجدید چاپ شد. البته نسخه‌ای که آقای میرعلایی از بورخس ترجمه کردند نسخه کامل آثار بورخس نیست و ایشان هم مانند سایر مترجمان آثار بورخس به زبان فارسی از بین آثار بورخس گزیده کار کردند.»

صالحی درباره تجربه ترجمه آثار بورخس می‌گوید: «ترجمه آثار بورخس به اوایل کار من برمی‌گردد و این کار در آن زمان برای من بسیار سخت بود. زبان بورخس در نگاه اول بسیار زبان پیچیده‌ای به نظر می‌رسد. من هر داستان را پیش از ترجمه بارها خواندم و تا مدت‌ها قلم به دست گرفته بودم و به انتخاب نوع نثر فکر می‌کردم. زبان بورخس سرشار از ترکیبات ابداعی است. او گاهی به زبان سیارات خیالی هم کلمه ابداع می‌کند و هم شعر می‌گوید و زبانی را تصور می‌کند که در آن فعل وجود ندارد و تنها با اسم سر و کار داریم.»

صالحی با ذکر اینکه نشر پارسه این کتاب هزار صفحه‌ای را به صورت تکه تکه در هفت جلد چاپ کرده است ادامه می‌دهد: «نظم زمانی کتاب در چاپ به هم ریخت و با ترتیبی که بورخس آن‌ها را نوشته چاپ نشدند. ناشر مجبور شد نام برخی از کتاب‌ها را به دلیل اینکه قبلا در کتابخانه ملی ثبت شده بودند تغییر دهد. داستانی که بورخس در جوانی نوشته با آنکه در اواخر عمر نوشته متفاوت است و با نگاهی به این سیر متوجه تطور و تکامل بورخس خواهید شد.»

صالحی علامه درباره دایره مطالعات بورخس از غرب تا شرق توضیح می‌دهد: «خانواده بورخس یک خانواده اشرافی بود که در زمان تولد او دچار افول ‌شد. خانه آن‌ها در میان باغ بزرگ قدیمی قرار داشت و محله آن‌ها تبدیل به محله‌ پایین شهری شده بود. پدربزرگ بورخس به او اجازه نمی‌داد که زیاد از خانه بیرون برود. آن‌ها یک کتابخانه بزرگ در خانه داشتند که بورخس از کودکی بیشتر وقت خودش را در این کتابخانه گذرانده. او عاشق دایرة‌المعارف‌ها بوده. چند داستان دارد که مستقیم به عطار اشاره می‌کند و از منطق‌الطیر اقتباس می‌کند. بورخس تا جایی تحت تاثیر شرق بود که حتی در داستان‌هایش از آن الهام می‌گرفت. داستانی دارد که در ایران باسهتان اتفاق می‌افتد و در مقدمه‌اش اشاره می‌کند که داستان مربوط به دوره‌ای است که زبان زند هنوز آلوده نشده. بورخس در یکی از داستان‌هایش چند کتاب معرفی می‌کند که معتقد است باید در هر کتابخانه‌ای باشد؛ یکی از آن کتاب‌ها «هزار و یک شب» است.»

بورخس در طول زندگی خود به مرور قدرت بینایی‌اش را از دست می‌دهد و بخشی از داستان‌های او از جمله «کتاب شن» که به تازگی منتشر شده است در این دوران خاموشی نوشته شده است. مترجم این کتاب با اشاره به اینکه نابینایی برای بورخس فرصتی بود تا بتواند آن چیزی را که می‌خواهد ببیند، می‌گوید: «بورخس به واسطه نابینایی توانست آن چیزهایی که واقعیت ندارد را بهتر ببیند. در حالت عادی ما مجبوریم چشم خود را ببندیم تا بتوانیم خیال کنیم، چون دائم ذهن ما متاثر از آنچیزی است که در دنیای واقعی می‌بیند. از دست دادن بینایی بورخس را ذهن‌گرا کرد. نابینایی او تدریجی رخ داد و به نظر می‌رسید که او رفته رفته این مسئله را پذیرفت و حتی در نهایت از آن استقبال کرد. شیوه نوشتن بورخس در این دوران اینگونه بود که او می‌گفت و زنی که همواره با او زندگی می‌کرد گفته‌هایش را می‌نوشت.»

صالحی در پایان درباره تمایل بورخس به نوشتن داستان کوتاه و امتناع او از نوشتن رمان می‌گوید: «بورخس در اواخر عمرش بسیار مختصر نویس‌تر شده بود و غالب داستان‌های او یک صفحه‌ای بود. با پیگیری سیر داستان‌نویسی بورخس از ابتدا متوجه روند میل به این مختصرنویسی خواهید شد. او در یکی از داستان‌هایش در قالب کاراکتری هفتاد ساله است که با خودش در سن بیست سالگی ملاقات و گفت‌وگو می‌کند. او در آنجا به طعنه می‌گوید که همیشه در فکر نوشتن داستان بلند بوده اما به خود بیست ساله‌اش توصیه می‌کند این فکر را از سرش بیرون کند.»


منتشرشده در روزنامه‌ی کلید ـ ۱۳۹۴