شریان یک رگ _ زیر کالبد مجسمه _ زنده نگه میدارد _ مرا
تصرفِ عُدوانی_لِنا آندرشون_کتابی دربارهی عشق
هر کس... به شکل غیر قانونی، مالی را از تصرفِ دیگری بیرضایتِ او خارج یا به هر نحوِ دیگر آن را حیف و میل کند، به اتهام تصرف عدوانی محاکمه خواهد شد... همچنین اگر کسی بی آنکه مال را از تصرف خارج کند، در آن ایجاد اختلال کند، با نصب یا شکستن قفل، یا بههر صورت دیگر، به شکل غیر قانونی، به ملک دیگری دستاندازی کند، یا به زور یا با تهدیدِ به کاربُردنِ زور، مانع از آن شود که صاحب حق از حقِ خود استفاده کند، به اِتهام تصرفِ عُدوانی محاکمه خواهد شد.
قانون مدنیِ سوئد، مادهی هشت، بندِ هشت
بند بالا مقدمهی کتابیست که در این پست قصد معرفی آن را دارم.
داستانی دربارهی عشق که همه باید بخوانند.
امید داشتن ناخواسته صورت نمیگیرد.
انتظاراتی که همهی ما از خواندن یک رمان عاشقانه داریم، آشنایی، عشق و سپس پیوستن یا ناکامی است.
اما اتفاقی که در این رمان برای شخصیت اصلی داستان رخ میدهد، کاملا متفاوت از چیزیست که از آن انتظار داریم. نگاه نویسنده به گونهای هست که عشق را برای شخصیت اول داستان تبدیل به بهانه و او را در تصمیمگیری و درست فکرکردن عاجز میکند.
در ابتدا اجازه بدهید از ترجمهی بینظیر آقای سعید مقدم تشکر کنم که باوجود شرایط و قوانین خاص کشورمان، تلاش خود را برای رساندن مفهوم داستان به مخاطب کرد و از اتفاقات داستان به سادگی رد نشد.
شروع روایت داستان از دیدگاه صدرا:
میخواهم از آخر به جایگاه نخستین شخصیت اصلی داستانمان برگردم.
در رابطهاش با هوگو، چیزِ دیگری برای فهمیدن وجود نداشت.
اِستر نیلسون_ester nilsson
مقاله نویس و شاعر که سی و یک سال دارد. استر زنی متفکر و کنجکاو بود. او تلاش میکرد جهان را از دیدگاهی واقعی بِنگرد و اعتقاد داشت که اگر انسانها خودشان را فریب ندهند، میتوانند به معنای حقیقی زندگی دست یابند.
همهی ما در زندگی خود افرادی را در ذهن داریم که همیشه در جملات و رفتارمان از آنان ستایش و تقلید میکنیم. در اصل این خصوصیت ذاتی انسان است که از دیگران تقلید کند و شخصی را اُسوهی خود در زندگی قرار دهد. چه بسا دیدگاههای فلسفی و سیاسی وی را بی چون چرا بپذیرد و از آن تبعیت کند.
حال تصور کنید، یک روزنامه برای آشنایی بیشتر با این شخص به شما این فرصت را میدهد تا با او مصاحبه کنید. و شما برای این مصاحبه که از قضا شخص محبوب شما نیز هست، تلاش میکنید او را قهرمان و سنبل یک هنرمند واقعی در کشورتان نشان دهید.
هوگو رَسک_huge rack
هنرمندی نامدار در کشور سوئد که طرفداران و دنبال کنندگان بسیاری دارد. هوگو شخصیتی بسیار اندیشمند و فعال دارد. او در انبوهی از اتفاقات همیشه پنهان بود و این اتفاق باعث شده بود بسیاری از هنرمندان در کشف خُلقیات او اصرار ورزند.
من عاشقانه معشوقهی در ذهنم را دوست میدارم!
استر برای آشنایی بیشتر با هوگو آثار او را مطالعه میکند و ساعتها خودش را غرق در کُتُب و سخنان او میکند، تا جایی که اِستر شیفتهی شخصی میشود که تا بهحال او را از نزدیک ندیده است!
شدت این احساس در درون استر به حدیست که قید ادامهی زندگی با همسرش را میزند و رویای زندگی با هوگو را هر روز در دریای افکارش هم میزند.
اگر بخواهیم دقیقتر به شخصیت استر نگاه کنیم و شخصیت او را تحلیل کنیم؛ او زنی قوی و مُصمَم برای رسیدن بود. او ناامیدی و نرسیدن را بارها لمس کرد اما اِستر، در امید رسیدن به هوگو، در کوچک دانستن خودش در برابر او، در گذر زمان و رفتارات او عشق را تعبیر میکرد.
من هنرمندم، تو نیز اینگونه دربارهی من فکر میکنی؟
درک و شناختی که از شخصیت هوگو رسک بدستآوردم، کمی گنگ و پیچیده است. صادقانه بخواهم بگویم در برخی از خلقیات بسیار به من شبیه بود و این موضوع باعث میشد با خودم بگویم: «وای خدای من، حقیقت درون من چقدر میتواند بیرحم و دردناک باشد.» و این موضوع در بعضی از صفحات در هنگام خواندن کتاب برایم سرشار از درد و رنج بود.
هوگو تنها به دنبال ستایش شدن بود و همانقدر برای ستایشکنندگانش احترام قائل بود. از دیدگاه من دروغ گفتن برای او آسان بود با این عقیده که نگفتن کامل حقیقت دروغ به حساب میآید.
او طرفدارانش را شیفهی خود میکرد و سپس آنان را با بیمحلی تمام رها میکرد، این امر در نگاه اول بیعیب و درست به نظر میآید اما، اشکال کار زمانی آشکار میشود که قصد ایجاد توهماتیست که هوگو تنها برای درگیر کردن ذهن مخاطب انجام میدهد.
نکاتی که صدرا از این کتاب یاد گرفت
- بخش عمدهای از این رمان را گفتگوی فلسفی و سیاسی بین استر و هوگو تشکیل میدهد، جهانبینی در دو نگاه مختلف به طرز لذتبخشی برای شما در این رمان فراهم شده است.
- نکاتی از قبیل چگونگی رفتار یک هنرمند، چگونگی سخنگفتن یک هنرمند و بحثکردنشان، همه و همه برای من بهشخصه جدید و خواندنی بود.
- تحقیر شدن در این رمان به شکل ماهرانهای شرح داده شده است، زمانی که یک طرف رابطه حس قدرت دارد، چون کمتر میخواهد و طرف دیگر به علت زیادهخواهی همیشه در برابر طرف مقابل ضعف دارد.
- سواستفاده ناخواسته در رابطه از موضوعاتی بود که برای اولین بار از آن خواندم و آموختم. انسان گاهی میتواند بیرحم و عاشق باشد و گاهی میتواند دلسوز و عاشق باشد.
همیشه باید بخاطر داشت که عشق نیازمند به مراقبت دو طرف دارد و این موضوع زمانی اهمیت خودش را نشان میدهد که شما به خود نگاه میکنید و ردِ تحقیر شدن را در اکثر سکانسهای عاشقانهتان میبینید. - امید به فردایی بهتر، امید به عشقِ او به ما، از دیگر نکاتی بود که تنها خواندن این رمان میتواند به شما بفهماند تا کِی و کجا اشتباه است.
سخن پایانی
امیدوارم پس از خواندن این کتاب آگاهانهتر قدم برداریم و توی رابطه رویاپردازی نکنیم و از حقایق بدون پرده صحبت کنیم؛ پاسخهای مبهم هوگو اتفاقی بود که استر را از شدت درگیری ذهنی ازپا درآورد.
پیشنهاد اول این روزهای من خواندن این کتاب هست.
موفق و پیروز باشید.
یاحق
هدیهای برای صدرا
«کتاب تصرف عدوانی هدیهای از یک دوست واقعی بود. ممنون از تو بابت انتخاب خوبی که برای من داشتی و امیدوارم بتونم این محبتت رو جبران کنم.»
کتاب دیگری که هفتهی پیش معرفی کردم(روی عکس پایین کلیک کن).
مطلبی دیگر از این انتشارات
نیمدانگ پیونگیانگ سنگ محک کتابهای کرهی شمالی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بریدههایی از کتاب سهشنبهها با موری
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا نباید کتابهای زرد بخوانیم؟