یک دانشجوی علاقهمند به گسترهای از موضوعات، از تکنولوژی و برنامهنویسی، تا هنر، فلسفه، دین و روان شناسی. اینجا از مطالب و موضوعاتی که برای خودم مفید بوده مینویسم.
تمرکز؛ تکه پازل گمشده در زندگی شما (کار عمیق)
دنیای امروز و بخصوص ابزارهای شبکهای و ارتباطی، ما رو به سمتی کشونده که تشنهی تنها دقایق یا ساعتی تمرکز باشیم تا بتونیم کارهامون رو جلو ببریم. اما در اکثر اوقات این اتفاق نمیفته و فعالیت مدنظرمون یا انجام نمیشه و یا اگر هم در همون شرایط فقدان تمرکز، به انجام برسه نتیجه، ایدهآل و بهینه نخواهد بود.
در این مطلب با معرفی و بررسی کتاب «کار عمیق» اثر «کال نیوپورت» که به همین موضوع پرداخته و پس از طرح مشکل، راهحلهایی ارائه کرده، از این نوشتم که چطور میتونیم با افزایش تمرکز و پالایش ذهن و زمانمون، از کارهامون بازدهی خیلی بهتری بگیریم، سرعت و کیفیت یادگیریمون رو بالا ببریم و به طور کلی انسانهای موفقتر و کارا تری باشیم.
درصد زیادی از ما هنگام انجام کارهامون (هر کاری! مثل درس خوندن و یا یادگیری) دچار عدم تمرکز هستیم. این عدم تمرکز شاید در کاری مثل نظافت منزل اونقدری مهم نباشه؛ اما در زمانی که برای یادگیری یک مهارت و یا درس گذاشتید چطور؟ میشه گفت: اون تمرکز، همه چیزه.
به جرات! این مطرح میشه که تو دنیای امروز: عدم موفقیتت، نمرات پایینت، بهتر بودن درس رفیقت ازت، بهتر بودن همکارت در کار، سرعت و بازده یادگیری بیشتر دیگران از تو و ... هیچ ربطی به استعداد و یا هوشت نداره. بحث، بحث تمرکز بالا روی کاره، بحث کار عمیقه!
کال نیوپورت (نویسندهی کتاب)، کار عمیق رو اینطور تعریف میکنه (از متن کتاب):
کار عمیق: «فعالیتهای حرفهای که در حالت تمرکز بدون خدشه و یکپارچه انجام میپذیرند و قابلیتهای شناختیتان را افزایش میدهند. این تلاشها باعث ایجاد ارزشهای جدیدی میشوند و مهارتهای شما را بالا میبرند و تکرار کردنشان کار آسانی نیست.»
در مقابل کار عمیق، کار سطحی رو داریم، که همگی استادشیم! و نویسنده اینطور تعریفش میکنه:
کار سطحی: «کارهایی هستند که از نظر شناختی چالشبرانگیز نیستند و در زمان عدم تمرکزانجام میشوند. معمولا اینگونه کارها، ارزشهای جدیدی در جهان ایجاد نمیکنند و به راحتی تکرار و جایگزین میشوند.»
خب. حالا تو دنیای ما چه اتفاقی افتاده؟
ابزارهای شبکهای، ما رو از «عمیق بودن» به «سطحی بودن» کشونده.
به طوری که نیکولاس کار روزنامهنگار مطرح، در مقالهی معروف آتلانتیک (2008) میگه:
«به نظر میرسد کاری که اینترنت انجام میدهد این است که ظرفیت من برای تمرکز و تعمق را دائما کاهش میدهد. و تنها من نیستم که چنین بلایی به سرم آمده.»
در این کتاب مثالهای فراوانی زده میشه از افرادی که با افزایش تمرکز خودشون، به موفقیت رسیدن و شدن افرادی که امروزه شما به واسطه دقیقا همون کارهایی که در زمان تمرکز انجام دادن، به عنوان افراد موفق بشناسید. و یا دانشجویان خیلی موفق هر دانشکده.
روشی که اکثر این افراد پیش گرفتن این بوده:
- اختصاص دادن زمان و بازهای طولانی و یکپارچه به فعالیت مدنظرشون.
- به نزدیک صفر رسوندن عوامل بهم زننده تمرکزشون.
تکرار میکنم: به صفر رسوندن عوامل حواسپرتی.
در ادامه، یک قسمت از کتاب که برای خود من فوقالعاده جالب و مهم بود رو میخونیم:
«من یک دانشمند نظریهپرداز در زمینهی علومکامپیوتر هستم که تحصیلات دکتری را بر روی نظریهی مشهور Theory of Computationدانشگاه MIT کار کردم.در این محیط توانایی تمرکز یک مهارت بسیار ضروری و حیاتی است. در طول این سالها دفترکار انتهای راهرو را از برندهی بورسیهی نخبگی گرفتم. او استادی بود که قبل از رسیدن به سن قانونی، در MIT استخدام شده بود. دیدن این نظریهپرداز در حالیکه در فضای عمومی نشسته و به نوشتههای روی تخته خیره شده است و جمعی از محققان دور او حلقه زدهاند امری بسیار عادی بود. این حالت گاهی تا چندین ساعت ادامه پیدا میکرد. من برای ناهار رفته و برمیگشتم و او همچنان به تخته زل زده بود.
دسترسی به این استاد کار بسیار سختی بود؛ توییتر نداشت و اگر کسی را نمیشناخت ایمیلش را جواب نمیداد. سال گذشته روی 16 مقاله! کار کرد و آنها را به چاپ رساند..
..جو چنین تمرکز عمیق و شدیدی در آن محیط دانشگاهی حاکم بود پس من هم خودم را ملزم به عمیق بودن کرده بودم.
هرگز حساب کاربری در فیسبوک و یا توییتر و دیگر شبکههای اجتماعی نداشتم، (گرچه این امر برای ناشرانی که کتابهایم را چاپ میکردند ناگوار بود). وبگردی نمیکردم و اخبار را از روزنامه دنبال میکردم. دسترسی به من هم معمولا سخت بود، گوشی هوشمند نداشتم و ایمیلی هم برای ارتباط در وبسایتم ننوشته بودم.
این الزامی که به کار عمیق داشتم باعث منفعت و سودم شده بود. در ده سالی که از فارغالتحصیلیام میگذشت چهار کتاب مهم چاپ کردم، مدرک دکتری گرفتم، مقالات بسیاری در مجلات معتبر چاپ کردم و در دانشگاه جورجتاون به عنوان استاد استخدام شدم. در حالی به چنین بازدهی رسیده بودم که به ندرت پیش میامد در طول هفته تا پنچ یا شش عصر کار کنم.
به طور کلی نبود عامل برهم زنندهی تمرکز باعث شد اضطراب ذهنی که در زندگی روزمرهی سایر افراد وجود داشت و مدام تشدید میشد در ذهن من کمرنگ شود...»
و مثالهای بسیار دیگهای که در کتاب آورده میشه: از محققی که هنگام تمرکز روی کارش، با اینکه در دفترش بوده، روی در علامت «حضور ندارم» میزده و باعث شاکی شدن همکاراش میشده؛ تا استاد دانشگاه و محققی که 6 ماه از سال رو به تدریس و ۶ ماه رو به کار تحقیقاتی اختصاص میداده تا مجبور نشه روی هر دو کار تمرکز کنه و 6 ماه تمام رو کاملا روی یک فعالیت تمرکز کامل داشته باشه؛ تا کارل یونگ روان شناس بزرگ که خونهای سنگی به دور از بقیه ساخته بوده و اسمش رو برج گذاشته بوده و تنها خودش کلیدش رو داشته و بیشتر زمانش رو اونجا مشغول نوشتن بوده و بزرگترین آثارش همونجا بوجود اومده.
خب، حالا تصور کنید ما همچین تمرکزی که برای خودمون ایجاد نکردیم و همچین فضای مکانی و زمانیای برای خودمون شکل ندادیم، هیچ. بلکه هنگام کار، درس خوندن و یا فعالیت حرفهایمون، گوشیمون رو هم در کنارمون میذاریم که هر دقیقه بخوایم چک کنیم و توی سیکل اتلاف تمرکز و بدست آوردن مجددش گیر بیفتیم.
البته یکی از دلایلش میتونه این باشه که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، یک فضای دوسویهاست. وقتی یک چیزی مینویسیم، وقتی یک چیزی به اشتراک میذاریم، در ادامه یک جواب و یک واکنشی خواهد اومد. و این ذات و طبیعت انسانه که به دیدن اون بازخورد مشتاق باشه.بنابراین باید عامل اصلی رو از بین ببریم. باید فعالیت غیرضروریمون در این محیط رو اونقدر کم کنیم که زیاد پیش نیاد که در انتظار پاسخ یا بازخوردی باشیم. و همین میتونه آرامشی برای فضای تمرکزیمون باشه.
یک بحث بسیار مهم دیگهای که در کتاب میشه، بحث اقتصاد و بازار کار امروزه. اریک بارکر (نویسندهی اقتصادی) میگه که:
«کار عمیق، ابرقدرت قرن 21ام است.»
موضوع اینه که در اقتصاد امروز، در هر حیطهای کارگران و کارمندان و نیروهای متخصص بسیار زیادی وجود داره. از طرفی با رونق گرفتن دورکاری، هر کسی میتونه با چند کلیک با بهترین نیروهای دنیا کار کنه. بنابراین کسی نیازمند یه نیروی کار متوسط نیست، پس با متوسط بودن نمیتونید پول در بیارید، باید عالی باشید.
از طرفی عصر، عصر اطلاعاته و مهارتها و علوم و دانشها روز به روز آپدیت میشن و تغییر میکنن. و شما برای به روز موندن باید کیفیت و سرعت یادگیریتون رو بالا ببرید تا عقب نیفتید!
این چجوری ممکنه؟ با کار عمیق.
و به عنوان بحث آخر، شاید این سوال براتون پیش بیاد که دلیل اینکه تمرکز مهمه از لحاظ بیولوژیکی چیه؟ (بچههای پزشکی و تجربی بپرسن احتمالا :دی)
عصبشناسها معتقدن که جواب این سوال «میلین» هست. لایهی چربی نازکی که دور تارهای عصبی ایجاد شده و مانند یک عایق عمل میکنه و باعث میشه سلولهای عصبی بهتر و سریعتر سوخت و ساز کنن. میلین بیشتر -> عملکرد بهتر در توانایی.
با تمرکز شدید روی یک مهارت خاص، مدار عصبی مربوط به اون مهارت رو بارها و بارها وادار به سوخت و ساز میکنید. این تکرار استفاده از مدار عصبی سلولهایی به نام Oligodendrocyte رو موظف به تولید لایهای از میلین دور اون رشته عصبی میکنه.
اگر همزمان با فعالیت مدنظر چند وقت یبار به اینستاگرام یا تلگرامت هم سر بزنی، مدارهای عصبی مختلفی رو داری وادار به کار میکنی. که طبیعتا اثرگذاری و ارزش سوخت و ساز میاد پایین و بازدهی به حداقل میرسه.
نتیجه نهایی
اگر تا اینجا لطف کردی و این متن رو خوندی، یعنی در مسیر موفقیتت، این دغدغه و معضل رو حس کردی. اگر به دنبال موفقیتی باید روی کارت تمرکز داشته باشی. نه یک روز، نه یک ماه، بلکه دائما.
باید با کاهش عوامل حواسپرتی، در زمانهای طولانی و بیوقفه به فعالیتها بپردازیم. و باید قبول کنیم که ۹۵٪ حواس پرتیمون این روزها به خاطر فضای مجازیه.
قابل بررسیه که تا به حال، این همه انرژی ذهنی و تمرکزی که صرفش شده، چه سود و ثمره و برگردانای داشته. و بعد ضررهایی که به خاطرش اتفاق افتاده رو هم بررسی کنیم. مطمئنا نسبتش یک به صد خواهد بود.
کسی نمیگه از اینترنت استفاده نکنیم، بسیاری از منابع آموزشی، مهارت آموزی و کار خودش در اینترنته. اما ذهن اونقدر بالغ هست که تشخیص بده کدوم بخششه که داره عدم تمرکز و تشویش تزریق میکنه به زندگی. با نزدیک به صفر رسوندن اونها مطمئنا چیزی از دست نخواهد رفت و هزاران به دست خواهد اومد.
مطالبی که اینجا نوشتم صرفا چکیده و معرفیای از کتاب بود. کتاب سرشار از مطالب و نکات مفیده و همچنین در بخش دوم به تکنیکها و روشهای رسیدن به کار عمیق پرداخته.
این موضوعات رو از همین امروز در زندگیتون پیاده کنید، و مطالعه این کتاب رو هم حتما در اولویتهاتون بذارید.
انتشاراتهای مختلفی و با تعداد بسیار زیاد این کتاب رو چاپ کردند. بنده کتاب نشر شمشاد و به ترجمه محمد جواد شیری بازنچه رو مطالعه کردم و ترجمهی روون و خوبی داشت به نظرم.
همچنین نسخهی الکترونیک کتاب در فیدیبو هم موجوده، اما توصیه میکنم نسخهی فیزیکی رو تهیه کنید و مثل یک کتاب درسی با خط کشی نکات و ... مطالعهاش کنید.
ممنون از وقتی که برای مطالعهی مطلبم گذاشتید :) اگر تا اینجا خوندید حتما برام نظرتون و یا نکتهای اگر دارید رو بنویسید که همگی استفاده کنیم. ممنون
موفق و شنگول باشید!
مطلبی دیگر از این انتشارات
مردی که با کتاب تنفس می کرد!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب آنی شرلی
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حق: بندهای 1 و 2