توصیه کتاب به رئیس جمهور بعدی: راز سرمایه


زمانی عباس میرزا که از عقب ماندگی ایران از سایر ممالک به خوبی باخبر شده بود از ژوبر فرانسوی می‌پرسد: «مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ و مرد فرانسوی را خطاب قرار می دهد که «آفتاب قبل از رسیدن به ما به شما می تابد یا تاثیرات مفید در سر ما کمتر از سر شماست یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟»

این سوالی است که همه خواهان پاسخ به آن هستند به قولی سوال یک میلیون دلاری است. چرا غرب غرب شد و ما ما شدیم؟ هرکس در تاریخ به فراخور سواد خود جوابی به این سوال داده است اما هرناندو دوسوتو جواب جالب تری به این سوال می‌دهد.

اول از همه از استادم جناب آقای محمد هادی سبحانیان تشکر می‌کنم که این کتاب را معرفی کردند. الحق که بینش روشنی از این کتاب دریافت کردم.

اما جواب دوسوتو: دوسوتو در این کتاب می‌گوید که دلیل تفاوت غرب با شرق نه در فرهنگ پروتستان آنها است و نه در نژاد برتر آنها بلکه تنها در تثبیت مفهوم مالکیت است.

وی در این کتاب می‌گوید کشورهای در حال توسعه و کمونیستی سابق (کتاب در دهه ۱۹۹۰ نوشته شده زمانی که شوروی به تازگی دچار فروپاشی شده است) مشکل‌شان این است که نهاد مالکیت یک نهاد رسمی و فراگیر نیست بلکه متشکل شده از چندین نهاد خرد و خصوصی است.

بگذارید با یک مثال توضیح بدهم. به عنوان مثال در حاشیه شهرها احتمالا با پدیده‌ای به نام خانه‌های قولنامه‌ای آشنا شده‌اید. این خانه‌ها سند رسمی دولتی ندارند و به ندرت در جایی ثبت شده‌اند. تنها سندی که ثابت می‌کند خانه یا زمین متعلق به فرد است، یک قولنامه است که در دست فرد از طرف فروشنده قرار گرفته است. اگر فروشنده بخواهد هر لحظه می‌تواند با اسناد رسمی خانه را از چنگ مالک آن در بیاورد اما هرگز این کار را نمی‌کند چرا که این قانون نانوشته‌ای است که در میان این افراد وجود دارد.

دوسوتو می‌گوید ارزش این اقتصاد «غیر رسمی» بیشتر از هر مقدار کمکی است که بانک جهانی یا صندوق بین المللی پول می‌تواند به کشورها بکند. به عنوان مثال ارزش این اقتصاد در مصر بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار و در پرو (کشور نویسنده) بالغ بر ۷۰ میلیارد دلار است (در زمان نگارش کتاب) این پدیده در کشور ما بسیار دیده می‌شود. انواع کارگاه‌های زیر پله‌ای، یا بنگاه‌های خرد یا حتی کارآفرین‌های شخصی که محصولات خود را در اینستاگرام به فروش می‌رسانند. مجموع تمام اینها می‌توانند ارزش بسیار زیادی ایجاد کنند که بیشتر از هر سرمایه‌گذاری خارجی است. هرکشور در حال توسعه‌ای می‌تواند با به رسمیت شناختن این بخش از اقتصاد به راحتی جهشی عظیم در اقتصاد خود ایجاد کند.

به رسمیت شناختن این بخش از اقتصاد به چه معنی است؟ به این معنی که این افراد می‌توانند شغل و یا املاک خود را سرمایه‌ای کنند. دیگر نیازی نیست که یک دامدار، دام خود را به صورت تکی به بازار آورده و به فروش برساند. اگر حقوق مالکیت بر روی دام‌های فرد ایجاد شود وی می‌تواند مالکیت تمام دام‌های خود را به یکباره منتقل کند. یکی از معضلات در کشورهای در حال توسعه همین است که امر فروش به سختی و با مشقت انجام می‌شود. مهم‌ترین دلیل آن این است که استانداردی وجود ندارد و مهم‌ترین دلیل برای اینکه استانداردی وجود ندارد این است که کارآفرین به خطوط اعتباری دسترسی ندارد. نمی‌تواند بر روی دارایی خود وام بگیرد و کار خود را توسعه دهد به همین خاطر دارایی او تبدیل به سرمایه نمی‌شود بلکه همان دارایی باقی می‌ماند.

دوسوتو کشورها را فرامی‌خواند تا با این کارآفرینان خرد که در زیر پله‌ ها، اتاق‌های تاریک و یا روستاهای دورافتاده در حال تلاش برای فرار از فقر هستند، به مثابه مشکل برخورد نشود، چرا که آنها بخشی از راه حل هستند. کسی که شبانه در نقطه‌ای از کشور در حال ساختن خانه به صورت غیرقانونی است، مشکل نیست. او اتفاقا بخشی از راه حل است. او در حال آباد کردن زمینی است که پیش از آن هیچ ارزشی نداشته است. هنگامی که صدها نفر مانند او بر روی زمینی ساخت و ساز کنند، زمین‌های اطراف نیز قیمت می‌گیرد. هر کارآفرین جوانی که در هرگوشه کشور در حال تولید ساده‌ترین چیزها است، بخشی از راه حل است. حتی آن کسی که مواد خوراکی به روشی غیر بهداشتی تولید می‌کند. او نیز می‌خواهد کمکی برای پیشرفت کشور باشد اما توانایی دریافت وام و توسعه کار خود را ندارد چرا که به خطوط اعتباری دسترسی ندارد. اموال این شخص همچنان یک دارایی سنتی است و تبدیل به سرمایه او نشده است.

کتاب البته که کتاب مفصلی است اما بیشتر حجم کتاب به آوردن مثال‌های تاریخی و سازوکار اجرای این ایده می‌گذرد. جان و شیرازه کتاب همانی بود که گفتم. اینکه اجازه دهیم بخش غیررسمی اقتصاد وارد بخش رسمی شود و اینکار هم صرفا با بخشنامه صورت نمی‌گیرد. بلکه باید سازوکارهای بخش غیررسمی شناسایی شود و قوانین طوری تغییر کنند که تمام این سازوکارها را در بر بگیرد. بله شهرداری به راحتی به همه مجوز ساخت و ساز می‌دهد اما آنقدر گرفتاری، بوروکراسی و هزینه‌های سرسام آور در این مسیر وجود دارد که منافع غیررسمی بودن در اینجا به معایبش می‌چربد و افراد به سمت اقتصاد غیررسمی متمایل می‌شوند. دولت باید با کاهش بروکراسی و ایجاد انواع معافیت‌ها در کنار مشوق‌ها افراد را تشویق کند تا به سمت اقتصاد رسمی حرکت کنند. در اینجا است که کشور می‌تواند از تمام مزایای رسمی شدن اقتصاد غیررسمی بهره‌مند شود و در کنار آن دولت نیز با افزایش پایه‌های مالیاتی درآمدهای خود را بهبود ببخشد.

بنده مطالعه این کتاب را به تمام نامزدها و همچنین رئیس جمهور بعدی به شدت توصیه می‌کنم.



https://virgool.io/@ahmadsobhani19/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%B6%D9%88%D8%B9%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D9%85%D9%86-qjarnndbxbmn
https://virgool.io/MePlusBook/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D9%86%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF-rztxscakafhz

تلگرام بنده:

https://t.me/ahmadsobhani