جنایات مرموز دکتر مرا

?جنایات مرموز دکتر مرا

مجموعه‌ای جذاب با شش داستان کوتاه رمزآلود، جنایی و روانشناختی است.

ادوگاوا رانپو نویسنده ژاپنی جنایی نویسی است که به تازگی آثارش در ایران ترجمه شده، این کتاب دومین کتابی بود که از این نویسنده خوش قلم خواندم.

?داستان کوتاه های این مجموعه همگی با شروعی جذاب خواننده را درگیر روایت خود می‌کنند و در آخر با پایانی غافل گیر کننده، در اوج به پایان می رسند.

شش داستان کوتاه این مجموعه عبارت اند از : مسافری با تصویر پارچه‌ای، جهنم آینه‌ها، تست روانشناسی، آمدن اسئی، جنایت مرموز دکتر مرا، کوتوله رقصان.

من همه‌ی داستان ها را دوست داشتم، زیرا در همه‌ی آنها از درونیات و روان انسان ها و نکات علمی و روانشناختی استفاده شده بود.

نویسنده به خوبی از عناصر وحشت و تشویش استفاده کرده و فضای رمزآلود و مهیج و گاه فراطبیعی داستان ها را به خواننده منتقل کرده است.

داستان های تست روانشناسی، جنایت مرموز دکتر مرا و آمدن اسئی را از همه بیشتر دوست داشتم.

ترجمه کتاب هم روان است و داستان ها به قدری پر کشش‌اند که زمین گذاشتن کتاب را سخت می کنند.

اگر به داستان کوتاه علاقه‌مند هستید و سبک جنایی، روانشناختی را می پسندید این کتاب را به شما پیشنهاد می کنم. داستان بلندی از این نویسنده هم به نام مارمولک سیاه هست که قبلاً معرفی کرده‌ام. (به نظرم مارمولک سیاه معمایی تر است و این مجموعه روانشناختی تر، داستان اول این مجموعه نیز با پنج داستان دیگر متفاوت است و فضایی ماورایی دارد.)

بخش‌هایی از کتاب?

?ترس با هیچ سرگرمی و تفریحی کاسته نمی شود و احساسی است که مدام شدت می گیرد.

?هرگز به نقاط ضعف تست روانشناسی فکر کرده‌اید؟ د گیروس(De Quiros) در نقد عقاید مونستربرگ که طرفدار تست روانشناسی بود، گفته است اگر چه این سیستم برای جایگزینی شکنجه ابداع شده، نتیجه واقعی آن می تواند مثل دادگاه توام با شکنجه بی گناهان را مجرم بشناسد و بدین ترتیب باعث شود گناهکار واقعی فرار کند.

?اگر به قدر کافی به مجرمی طناب دهید خودش مدرک کافی برای دار زدنش می‌کند.

?حالا به بعد هراس‌انگیز تقلید پی بردید؟ در مورد انسان ها نیز همین است. آدمیزاد هم می تواند از تقلید اجتناب کند. ما هم با سرنوشتی غم‌انگیز و خوفناک به دنیا آمده‌ایم. مگر نه این است که تارد جامعه شناس زندگی بشر را در واژه تقلید خلاصه کرد؟

?خیابانی باریک که میان دو ساختمان مرتفع محصور شده باشد بسیار شیب دار تر و خطرناک تر از دره های معمولی است. تنگه تسخیر شده‌ای که تمدن ساخته، دره‌ای که علم خلق کرده.

از خیابانی که ته دره است، ساختمان های بتنی شش هفت طبقه‌ هر نوع امیدی به داشتن منظره را فرو می‌بلعند. آنها هم مانند پرتگاه های طبیعی نه گیاه سرسبز دارند، نه گل‌های فصلی و نه هیچ برآمدگی‌ای که نظر‌ها را به خود جلب کند، فقط دو قالب خاکستری که تبری آنها را از وسط دو نیم کرده است.

آسمان بالای سر آنها مثل کمربندی باریک است. در طول روز فقط چند دقیقه ارزشمند، ذره‌ای نور مناسب از خورشید و ماه به آنها می‌رسد. از آن پایین خورشید نیمروز همان قدر نزدیک است که ستاره‌ای در دوردست‌ها. بادی سرد و عجیب پیوسته در حال وزیدن است.

#مریم‌_جعفری_تفرشی

?کپی با ذکر منبع✔