حَرفِ کتاب: باید باهم حرف بزنیم

خَلَقَ‌الانسان*عَلَّمَهَ‌البَیان

انسان را آفرید و به او سخن گفتن آموخت. (سوره‌ی الرحمن آیات 3 و 4)

خداوند رحمان ما را آفرید و خاک وجودمان را به زیور نطق و گوهر عقل سرشت. اما بیایید با خودمان صادق باشیم و به این فکر کنیم که چه‌قدر برای ثمر‌بخش شدن کلاممان می‌کوشیم. چه‌قدر برایمان مهم است که گفت‌وگوهایمان عمق و معنا داشته باشند و به مخاطب حس درک متقابل و شنیده شدن بدهند؟

مسلماً برخورداری از یک گفت‌وگوی کارآمد که تنها با هدف ارتباط و تعامل و نه صرفاً توافق‌نظر و رسیدن به نتیجه‌ای خاص صورت گیرد، مطلوب همه‌ی ماست. بنابراین به منظور بهره‌مندی از این امکان مهم که ضامن بقای ما در طول زیستمان بوده است و خواهد بود، نیازمند دانستن نکاتی هستیم تا گفت‌وگوهایمان روند روبه‌رشدتری داشته در نتیجه روابط کاری و عاطفی پربارتری را تجربه کنیم.

سِلِسِت هِدلی در کتاب باید با هم حرف بزنیم همین نکات کلیدی را به ما می‌آموزد. او که سال‌ها در کسوت گوینده‌‌ی رادیو و خبرنگار فعالیت کرده و تجربه‌ی مصاحبه و گفتگو با طیف وسیعی از افراد را داشته، تجارب خود را در کنار استناد به پژوهش‌های علمی در باب گفت‌وگوی ثمربخش به ما ارائه می‌کند.

سلست هدلی، گوینده‌ی رادیو و نویسنده
سلست هدلی، گوینده‌ی رادیو و نویسنده

او در مقدمه‌ی کتاب به مفهومی مهم اما گمشده در گفت‌وگوهای روزمره‌مان اشاره می‌کند؛ همدلی. از نظر او آنچه باید از لحن و نحوه‌ی گفتار ما به مخاطب منتقل شود این است که ما نیز هم‌پای آن‌ها در مسیر درک و تجربه‌ی احساساتشان گام برمی‌داریم. به غیر از این کاربرد مهم یعنی انتقال حس مشترک و به عبارتی هم‌نوایی و هم‌راهی با مخاطب گفت‌وگو به‌منظور حضور فعال و مثمرثمر در ارتباطات، باید خوب گوش‌کردن را نیز بیاموزیم. زیرا تا زمانی که عمیقاً متوجه پیام طرف مقابل نشویم، از یاری رساندن به او ناتوان و در نتیجه در گفت‌وگو ناکام خواهیم ماند.

از دیگر نکات مهم پیش از گفت‌وگو این است که تلاش کنیم تا حد امکان پیش‌داوری در مورد شخص مقابل و یا محتوای گفته‌ی او را تعدیل کنیم. بدین معنا که اجازه ندهیم قضاوت‌ها منجر به سوگیری ذهنمان شده، راه بر ورود هرگونه ایده‌ی جدید ببندند. الیته خود نویسنده نیز اذعان دارد که کنار گذاشتن قضاوت‌ها همیشه هم آسان نیست. اما برای برقراری ارتباط با دیگران و در کل تعامل با افراد دیگر نیاز داریم تا صداهای درون سرمان را ساکت کنیم و به جای ایراد گرفتن و تلاش برای تخطئه کردن دیگران، به این فکر کنیم که شاید حرف و نظر آن‌ها درست باشد و دیدگاه‌های ما غلط.

نویسنده در ادامه از تآثیر عبارت جادویی نمی‌دانم می‌گوید. به‌نظر او اعتراف به ندانستن خیلی تلخ است. اما ما را از ورود به گفت‌وگویی با پایه‌های سست و به خطا انداختن دیگران نجات می‌دهد. او در ادامه به ذکر راه‌کارهای بیشتری می‌پردازد که پیشنهاد می‌کنم برای بهره‌مندی از آن، حتماً خودتان کتاب را مطالعه کنید. تصور می‌کنم پس از مطالعه‌ی این کتاب در نحوه‌ی گفت‌وگوهایتان تجدیدنظر کرده و گاه سکوت را بر هر کلامی ترجیح خواهید داد.

اگر می خواهید نسخه‌ی بهتری از خودتان بسازید، تقویت مهارت گفت‌وگو و انجام آن به شکل ترغیب‌کننده، مؤثر و اقناع‌کننده را فراموش نکنید و به این کتاب به چشم ابزاری برای پرورش این مهارت مهم بنگرید.

نسخه‌ی الکترونیک این کتاب هم در اپ‌های کتاب‌خوان موجود است:)