خلاصه کتاب شیطان از لئو تولستوی

یه رمان کوتاه و خواندنی از لئو تولستوی؛ اگر دنبال یه کتاب با داستان جذاب هستید که تا پایان داستان شما رو بکشونه، شیطان رو پیشنهاد میکنم حتما بخونید.

این کتاب بنظرم بهترین توصیفات از احساسات مردان و حتی بهترین شخصیت پردازی رو داره. کتاب با این جمله از انجیل شروع میشه: لینکن من به شما می‌گویم که هرکس به زنی نظر شهوت اندازد همان دم با اون زنا کرده است.

تو این کتاب واژه‌های جدید و تفسیرهای جذاب زیاد پیدا می‌کنید، برای هر شخص جدیدی که تازه به داستان اضافه میشه، تمام ویژگی‌های ظاهری با دقت بالا شرح داده میشه و نویسنده به نوعی میشه گفت بی پرده با مخاطباش همه چیو در میون میذاره.

داستان کتاب: فردی به نام یوگنی به همراه برادرش به خاطر فوت پدرشون ارث هنگفتی بهشون میرسه و یوگنی وظیفه رسیدگی به امور ارثیه رو بر عهده میگیره و به ناچار باید در روستا زندگی کنه. به دلیل دوری از شهر و برای کنترل کردن شهوتش با یکی از زنان روستا رابطه جنسی برقرار میکنه؛ ستپانیدا زن شوهرداری که یوگنی به دنبالش بود و در زمان مجردی باهاش ارتباط گرفته بود.

یوگنی وقتی که به شهر میره و برای بجا آوردن رسم خانوادگی با یک خانم به نام لیزا ازدواج میکنه. داستان دوباره از جایی شروع میشه که به همراه زنش به روستا برمیگردن و به همراه مادرش در خونه روستایی زندگی میکنن. اینجاست که تقابل زندگی مجردی و زندگی جدید یوگنی رو تو داستان میخونیم. یوگنی با رو در رو شدنهاش با ستپانیدا باید جلوی تجسم کردن‌ها و افکار قدیمش رو بگیره.

تمرکز و جذابیت داستان تولستوی این صحبت های مداوم یوگنی با خودش هست. این عذاب وجدان همیشگی که یوگنی با زندگی جدید به همراه زن و بچه‌اش داره؛ احساس شرم و رذلتی که بخاطر گذشته‌اش به همراه داره.

پایان داستان اما متفاوت با دیگر رمان‌هاست. تولستوی با سبکی جدید دو روایت متفاوت رو برای سرانجام کار یوگنی در نظر گرفته ... که بنظرم حتما این رمان کوتاه رو بخونید تا شما هم از این داستان جذاب لذت ببرید.

پ.ن: لئو تولستوی رو به خاطر رمان‌های حماسی میشناسن؛ میگن دست نوشته‌های این داستان رو تولستوی در دفتر کارش از همسرش مخفی میکرده. کتاب شیطان داستانی با روایت‌های بی‌پرده و شفاف برای درک بهتر احساسات و تجسم‌ها است.