خلاصه کتاب عادت های اتمی - قانون اول - بخش 1

مردی که خوب بنظر نمی رسید

در ابتدای این فصل نویسنده در مورد اهمیت و قدرت کارهایی که بصورت ناخودآگاه انجام می شود توضیح می دهد. در مورد بهیاری صحبت میکند که از روی تغییر رنگ پوست متوجه بیماری قلبی پدرشوهر خود می شود بدن اینکه علت را بداند و در مورد موزه دارهایی که تفاوت اثر هنری اصل را از تقلبی تشخیص می دهند.

سپس نویسنده از این موضوع استفاده می کند و برخی عادت های ما را توضیح می دهد که بصورت ناخودآگاه یک سرنخ را شناسایی می کنیم و کاری را انجام می دهیم. مثلا بصورت ناخودآگاه هنگام خندیدن دستمان را جلوی دهانمان قرار می دهیم.

نویسنده معتقد است برخی از این سرنخ ها آنقدر عمیق در مغز کدگذاری می شوند که علت میل به اجرایشان را اصلا نمی دانیم. عادات وقتی عمیقا در وجود ما ریشه بگیرد، عمدتا بصورت ناخودآگاه انجام می گیرد.

تا زمانی که ناخودآگاه خود را به خودآگاه تبدیل نکنید، زندگی شما را هدایت خواهد کرد و اتفاقات رخ داده را سرنوشت قلمداد می کنید.

نویسنده معتقد است بسیار از نقص های عملکردی ما ناشی از فقدان خودآگاهی در انجام کارها است. مهمترین چالشی که در تغییر عادت وجود دارد این است که نسبت به کارهایی که بر حسب عادت انجام می دهیم، آگاهی پیدا کنیم.

اولین راهکار عملی که نویسنده بیان می کند این است که ابتدا تمامی عادات خود را بنویسید و آن ها را بر اساس خوب بودن یا بد بودن دسته بندی کنید. برای رتبه بندی به این سوال جواب دهید: "آیا این رفتار به من کمک می کند به شخصیت مورد نظرم برسم یا خیر؟"

نویسنده تاکید می کند حواستان باشد در این مرحله فقط میخواهیم رفتار خود را شناسایی کنیم پس در مورد آن ها فعلا خود را سرزنش یا تشویق نکنید.

علاوه بر راهکار بالا نویسنده راهکار "اشاره و فراخوان" را هم بیان می کند که در این راهکار قبل از هرکاری با صدای بلند آن را توضیح می دهیم. مثلا می گوییم "من میخواهم تلگرامم را چک کنم تا از اخبار باخبر شوم اما وقتم نیز گرفته می شود و .... ". این را با صدای بلند می گوییم. این کمک میکند تا تصمیم درست تری بگیریم. یا برای یک عادت خوب بلند می گوییم " من میخواهم قبل خواب مسواک بزنم تا دندانم همیشه تمیز باشد."

بهترین راه برای شروع یک عادت جدید

دو مورد از مهمترین سرنخ ها زمان و مکان است. در نتیجه برای شروع یک عادت بهترین کار این است که زمان و مکان آن را مشخص کنید.

"وقتی فلان موقعیت پیش آمد بهمان کار را می کنم"

تحقیقات نشان داده افرادی که برنامه مشخصی برای زمان و مکان اجرای یک عادت جدید دارند، بیش از سایرین آن را پیگیری خواهند کرد.

ما همیشه فکر می کنیم انگیزه کافی برای ایجاد عادت جدید را نداریم. اما مسئله این است که چون زمان و مکان مشخص نکردیم آن را از یاد می بریم. برای این کار جمله زیر را پر کنید:

" من فلان رفتار را در بهمان زمان و در فلان موقعیت مکانی انجام خواهم داد"

مثلا من زبان را به مدت 20 دقیقه در ساعت 6 عصر در اتاق خواب مطالعه می کنم.

نکته دیگر نویسنده این است که غالبا رفتارهای ما انسان ها بصورت یک زنجیره است. به این معنی که عادات خود را پشت سر هم انجام می دهیم. مثلا وقتی بیدار می شویم، ابتدا به دستشویی می رویم، سپس صورت خود را می شوییم، سپس لباس می پوشیم، کیف خود را آماده می کنیم و از منزل خارج می شویم.

یک راه موثر برای ساخت عادت جدید این است که یک عادت را در بین عادات قدیمی خود قرار دهیم و این جمله را پر کنیم:

پس از فلان (عادت فعلی)، آن (عادت جدید) را انجام خواهم داد.

مثلا می گوییم، پس از اینکه از دستشویی خارج شدم 10 دقیقه نرمش می کنم.

تکنیک زنجیره سازی برخلاف تکنیک قبلی که زمان و مکان اجرا را در خود داشت، فقط مشخص می کند که قبل یا بعد از فلان کار یک عادت را انجام بدهیم. در نتیجه زمان و مکان بصورت ضمنی در آن قرار گرفته اند.

سرنخی که در زنجیره سازی مشخص می کنیم نباید مبهم باشد. برای مثلا جمله "وقتی ساعت ناهار فرا رسید، با همسرم تماس می گیرم" خیلی شفاف نیست. این تماس قبل یا بعد ناهار است. مکانش کجاست. چند دقیقه است. جمله مناسب و شفاف این است که "وقتی از میزم برای ناهار بلند شدم، به مدت 15 دقیقه در تراس یا اتاق جلسات تلفنی با همسرم صحبت می کنم". جملات شما باید دقیق و صریح باشند.

برای انگیزه اعتبار بیش ازحدی قائل شدند.غالبا محیط اهمیت بیشتری دارد

در این بخش نویسنده می گوید، افراد معمولا محصولات را نه به خاطر ماهیتشان بلکه به خاطر مکان حضورشان انتخاب می کنند. مثلا اگر روی میز آشپزخانه یک بشقاب کلوچه باشد مقداری از آن را میخوریم بدون آنکه برنامه ی قبلی ای داشته باشیم. از این نکته در فروشگاه ها بسیار استفاده می شود و وقتی انسان ها در محیط بزرگ یک هایپرمارکت قرار میگیرند بدون برنامه قبلی تعداد زیادی خرید می کنند.

ما اینطور تصور میکنیم که همه چی به انتخاب ماست اما در واقع اغلب ما محصولی را انتخاب می کنیم که بیشتر در دید ما باشد.

بدن انسان حدود 11 میلیون گیرنده عصبی دارد که 10 میلیون از آن ها به بینایی اختصاص دارد.

در نتیجه همانطور که حدس میزنید می توانیم برای ایجاد عادت های خوب، سرنخ های مناسب در محیطمان ایجاد کنیم.

چگونه محیط خود را برای موفقیتتان طراحی کنید

همانطور که گفتیم در ساخت عادت های جدید سرنخ های زیاد در محیط یک عامل بسیار موثر است. در نتیجه برای ایجاد یک عادت باید محیط خود را طوری معماری کنید که محرک های آن عادت در جای جای محیط اطرافتان پخش و پلا شوند.

مثلا اگر میخواهید ورزش کنید، دمبل خود را جایی قرار دهید که در معرض دیدتان باشد نه در انتهای کمد.

اگر میخواهید عادت کنید هر شب مولتی ویتامین بخورید، آن را در جایی قرار دهید که قبل خوابتان ببینید. نه در یخچال(احتمالا در آن صورت کلا فراموش می کنید).

پایدارترین رفتارها معمولا تعداد سرنخ های بیشتری دارند. مثلا چک کردن شبکه های اجتماعی در تاکسی، مترو، هنگام خستگی از کار، هنگام استراحت و .... . علتش هم احتمالا این است که موبایلتان همیشه در معرض دیدتان و جلوی چشمانتان است.

چارچوب همان سرنخ است

رفتار ما بر اساس ارتباط ما با اشیایی که در محیط قرار دارد شکل میگیرد. ما عادت می کنیم که وقتی وارد تخت خواب شدیم اول گوشی خود را چک کنیم. یا عادت می کنیم وقتی روی مبل نشستیم تلویزیون را روشن کنیم و تماشا کنیم. در این موارد ارتباط موثری بین محیط و ما شکل میگیرد.

در یک آزمایش به افراد بی خواب توصیه کردند تا وقتی خواب آلوده نشدند در اتاق دیگری باشند و وارد تخت خواب نشوند. بعد از یک مدت آن ها عادت کردن که تخت خواب مترادف با خوابیدن است و با رفتن به رخت خواب خوابشان می گرفت.

این یک استراتژی جدید را نیز بیان می کند: عادت ها در یک محیط جدید ساده تر تغییر میکنند. مثلا اگر به یک پارک جدید بروید، به یک کافی شاپ جدید بروید می توانید عادت های جدیدی را بسازید.

در بهترین حالت داشتن یک مکان جداگانه برای کار، مطالعه، ورزش، سرگرمی و آشپزی مطلوب است. "یک مکان یک کاربرد"

وقتی محیط و چارچوب عادت ها با هم قاطی بشوند معمولا عادت های ساده تر پیروز می شوند. مثلا اگر در اتاق نشیمن هم بازی می کنید و هم میخواهید قرآن بخوانید. احتمالا همیشه بازی کردن پیروز می شود. همچنین اگر در موبایلتان هم کتاب دارید و هم تلگرام، غالبا در هر مکانی چک کردن تلگرام پیروز داستان است.

احتمالا شما هم مثل من میگویید در یک واحد 60 متری چطور می توان این کار را کرد. نویسنده می گوید حتی در یک اتاق کوچک آن را به بخش های مختلف تقسیم کنید. مثلا یک صندلی برای مطالعه. یک میز برای نوشتن، یک میز غذاخوری برای غذا خوردن. نویسنده ای از کامپیوتر برای نوشتن، از تبلت برای خواند و از گوشی همراه برای شبکه های اجتماعی استفاده می کند.

هر عادت باید منزلگاهی داشته باشد.

بخش بعد