درباره‌ی کتاب | هنر عشق ورزیدن

راستش را بخواهید معرفی کتاب بهانه است، تا کمی درباره عشق باهم صحبت کنیم. نزدیک شدن روز عشق و عشاق باعث شد تا کمی بیشتر درباره این اکسیر جادویی فکر کنم. اصلاً چرا عشق در این دنیا وجود دارد؟

اریک فروم در فصل اول کتاب «هنر عشق ورزیدن» درباره تمایل انسان به عدم جدایی می‌نویسد. اگر بخواهم این موضوع را دقیق‌تر و بهتر توضیح دهم باید بگویم انسان ذاتاً موجودی است گریزان از تنهایی. نیاز به ارتباط عاطفی و روحی و نوعی پیوند جدایی‌ناپذیر در وجود هر انسانی نهفته است. برای پاسخ به این نیاز بنیادین قطعاً راه حل‌هایی در زندگی وجود دارد. شاید شما هم مثل من در نگاه اول به جلد این کتاب فکر کنید که با تعدادی قانون و راهکارهای عشق ورزیدن به همسر و یا معشوق خود روبرو هستید و شاید وسوسه شوید این کتاب را تا روز ولنتاین بخوانید اما بهتر است بگویم این کتاب بیشتر از اینکه به شما یاد بدهد چگونه عشق بورزید یاد می‌دهد چرا باید عشق ورزید.

در چندین فصل اریک فروم شما را با چرایی و چگونگی عشق در روابط با افراد مختلف آشنا می کند: عشق والد-فرزندی، عشق برادرانه، عشق جنسی، عشق به خود و عشق به خدا. با خواندن این کتاب درمی‌یابیم که هر رابطه‌ای در زندگی انسان وجود دارد، اعم از رابطه با پدر و مادر، دوستان، همسایگان، همسر و فرزند، نتیجه وجود نیرویی به اسم عشق است. اما در هر کدام از این روابط نوع عشق متفاوت است. برای مثال این‌که مادر آرمانی یا پدر آرمانی چگونه باید به فرزند خود عشق ورزد و این‌که فقدان هر عشق در هر رابطه چگونه ایجاد می‌شود و چه عواقبی دارد. (به شدت توصیه می‌کنم قسمت‌های مربوط به روابط والد-فرزندی را دقیق بخوانید تا با الگوهای غلطی که در جامعه ایرانی به وفور یافت می‌شود آشنا شوید و ریشه رفتارهای نامناسب و عادات غلطی که در روابط افراد شکل می‌گیرد را پیدا کنید. چه بهتر اگر بتوانیم قطع کننده این زنجیره غلط باشیم.) بعد از عشق والد-فرزندی فروم عشق برادرانه یا به اصطلاحِ رایج‌ترِ آن، عشق نوع‌دوستانه را به تفصیل شرح می‌دهد. سپس نوبت عشق جنسی و یا همان هیجانی است که در روابط عاشقانه دیده می‌شود. مطالعه جزئیات این بخش‌ها را به خود شما می‌سپارم و به سرعت به سراغ آخرین عشقی که فروم توضیح می‌دهد، می‌روم.

فروم با بیان اینکه هر نوع رابطه‌ای نیازمند انجام کارهایی است که توجه شما را به شخص مقابل نشان دهد یا تاییدیه‌ای برای عشق شما باشد، می‌گوید؛ عشق کامل عشقی است که همه این موارد را در اندازه‌های متناسب شامل شود. یعنی همانطور که در رابطه مادر و فرزند حمایت عاطفی وجود دارد؛ همانطور که در رابطه پدر و فرزند حمایت مادی از جانب پدر وجود دارد؛ همانطور که در عشق برادرانه حس کمک و یاری رساندن به هم‌نوع خود وجود دارد؛ همانطور که در عشق به خود احساس مراقبت و توجه به روح و جسم خود وجود دارد؛ همانطور که در عشق جنسی عطش وصال و نیاز به دست یافتن به آنچه ما را برانگیخته وجود دارد؛ عشق کامل هم شامل تمامی این موارد می‌شود. یعنی زمانی شما می‌توانید نام احساس خود را عشق بگذارید که تمامی این موارد در آن یافت شود. اگر رابطه‌ای دارید که در آن حمایت مادی و معنوی، توجه ویژه به سلامت روح و جسم شخص مقابل، توجه به نیازها و اهداف طرف مقابل و تلاش برای برآورده کردن آن‌ها (یا لااقل کمک به شخص مقابل در مسیر رسیدن به آن‌ها) و همینطور تمایل پیوند و یکی شدن جسمانی وجود دارد، تبریک می گویم! شما یک عاشق واقعی هستید.

فروم توضیح می‌دهد که یافتن همسر یا شریک عاطفی یا عشق زندگی دقیقا همان پاسخی است که بشر از ابتدای خلقت تاکنون برای رفع نیاز ذاتی‌اش و برای التیام بخشیدن بر اضطراب جدایی که از بدو تولد با او همراه بوده برگزیده است. با گذشت عمر، انسان پدر و مادر خود را از دست می‌دهد، بدین ترتیب عشق والد-فرزندی حذف یا کمرنگ می‌شود. اگر دوست و یاوری دارید که در مشکلات کمک و همراه یکدیگر هستید، هیچ تضمینی بر مانا بودن و ادامه‌دار بودن این رابطه یا عشق برادرانه شما نیست. عشق به خود و توجه به مراقبت از خود نیز اگر بیش از حد و به شکل افراطی باشد، نوعی بیماری روان محسوب می‌شود و همینطور عشق جنسی در نوع درست و اصلح آن تنها نسبت به فردی وجود دارد که شما بیش از حد به او احساس نزدیکی دارید، تا جایی که حاضر هستید هر آنچه از خود دارید حتی جسم خود را با او شریک شوید. در این صورت است که انسان برای همیشه تمام آن عواطف و انواع عشق‌هایی را که فروم یاد کرد به صورت پالایش شده و با تناسب در زندگی خود خواهد داشت.

به گفته اریک فروم

عشق عبارت است از توجه و علاقه فعال نسبت به زندگی و رشد آنچه بدان عشق می‌ورزیم.

از نظر من، واژه «فعال» اصل و اساس نوشتن این کتاب است. نویسنده تمام این توضیحات را می‌دهد تا خواننده را قانع کند که عشق بارانی نیست که به خودی خود بر سر زندگی ببارد و به خودی خود قطع شود. عشق درست مانند گیاهی است که شما با دستان خود آن را می‌کارید و دائماً باید از آن مراقبت و به آن رسیدگی کنید. عشقی که فعال نباشد، عشق نیست. شما باید کارها و افکار خود را در راستای آن تنظیم کنید؛ درست مانند ایمان و اعتقادات دینی که هر کس دارد.

نکته دیگری که نویسنده بیان می‌کند این است که عشق ورزیدن ذاتی نیست، هنری است که هرکس امکان آموختن آن را دارد. پس منتظر اینکه به سراغ شما بیاید و زنگ خانه‌تان را به صدا درآورد نباشید، خودتان سمت آن بروید. چرا ولنتاین؟! بیایید از همین امروز عشق ورزیدن را تمرین کنیم.



پی نوشت: اگر تجربه خواندن این کتاب را داشته‌اید، خوشحال می‌شوم آنچه آموخته‌اید را با من هم در میان بگذارید.