دوره بازترجمه اصول فلسفه حقّ: بندهای 108 و 109

فایل صوتی این بند هنوز آماده نیست. تا فردا منتشر میشه.
در مورد این دو بند هم توضیحاتی لازمه. یه مطلب جدا میخواد.

صدا: سپیده کاظمی (ایلشاد)

بند 108

بنابراین، آن ارادهِ ذهنی که بی‌واسطه، لنفسه است و از ارادهِ فی‌نفسه متمایز است (به یادداشت بند 106 بنگرید)، مجرّد، محدود و صوری است. اما ذهنیت نه تنها خود صوری است، بلکه همچنین به‌منزلهِ خودتعیّن‌بخشیِ [/خودمختاریِ] نامتناهی اراده، [به‌طور کلی] وجهِ صوریِ اراده را می‌سازد. ذهنیت هنگامی‌که در بدو امر در مقامِ ارادهِ متفرّد بروز می‌یابد، به‌منزله امری این‌همان با مفهومِ اراده مقرّر نمی‌شود: در نتیجه، منظرِ اخلاق منظرِرابطه و باید و یا تقاضا است. از آن‌جا که تفاوتِ ذهنیت این تعیّن را نیز دربرمی‌گیرد که ذهنیت با عینیت در مقامِ موجودیتِ برون‌افتاده در تقابل قرار دارد، در نتیجه، در این‌جا منظرِ آگاهی نیز وارد می‌شود (به بند 8 بنگرید) – به‌طور کلی، منظرِ تفاوت، تناهی و تظاهرِ اراده.

یادداشت هگل:

امرِ اخلاقی در وهلهِ اول در تقابل با امرِ غیرِاخلاقی تعیین و تعریف نمی‌شود، همان‌طور که حقّ به‌نحوی بی‌واسطه در تقابل با باطل قرار ندارد. برعکس، یک منظرِ عمومی وجود دارد که مشتمل بر هر دو امرِ اخلاقی و غیراخلاقی است و بر پایهِ ذهنیتِ اراده استوار است.

افزوده:

در قلمروِ اخلاق، خودتعیّن‌بخشی [/خودمختاری] باید به‌منزلهِ بی‌قراری و فعّالیتِ محض در نظر گرفته شود، امری که نمی‌تواند به آن‌چه که هست، دست یابد. تنها در قلمروِ حیاتِ عرفی است که اراده با مفهومِ اراده این‌همان می‌شود و فقط آن را به‌منزلهِ محتوای خود دارد. در قلمروِ اخلاق، اراده هنوز خود را به چیزی مرتبط می‌سازد که به‌نحو فی‌نفسه وجود دارد؛ این قلمرو، بنابراین، منظرِ تفاوت است و فرایندِ همبسته‌اش فرایندی است که از طریقِ آن، ارادهِ ذهنی به این‌همانی با مفهومِ اراده دست می‌یابد. بنابراین، بایدی که در امرِ اخلاقی وجود دارد، تنها در قلمروِ حیاتِ عرفی به دست می‌آید. همچنین، این «غیر» که ارادهِ ذهنی در رابطه با آن می‌ایستد از ماهیتی دوگانه برخوردار است: اول، عنصرِ جوهری مفهوم است و دوم، آن چیزی است که از موجودیتِ خارجی و برون‌افتاده برخوردار است. حتی اگر خیر درونِ ارادهِ ذهنی مقرّر شده باشد، هنوز به اجرا درنیامده [/عملی نشده] است.

بند 109

در تطابق با تعیّنِ عمومیِ اراده، این وجهِ صوری در وهلهِ اول مشتمل بر تقابل میان ذهنیت و عینیت و فعّالیتِ معطوف به این تقابل است (به بند 8 بنگرید). به عبارت دقیق‌تر، عناصر و مراحلِ آن چنین است: در مفهوم، موجودیت و وضعیتِ تعیّن‌یافتگی این‌همان هستند (به بند 104 بنگرید) و اراده در مقامِ امری ذهنی خودِ این مفهوم است. دو طرف [ذهنیت و عینیت] باید به‌نحوی لنفسه [مستقل و جدا از هم] از یک‌دیگر متمایز شوند و در مقامِ امری این‌همان [با خود] تقرّر یابند. در اراده‌ای که به خود تعیّن می‎بخشد، تعیّن‌یافتگی (الف) در وهلهِ اول به دستِ خودِ اراده درونِ اراده مقرّر می‌شود؛ تشخّصِ اراده در درون خود [و به عبارت دیگر] محتوایی که اراده به خود می‎‌بخشد. این اولین سلب است و مرزِ صوریِ آن این است که صرفاً به صورت امری مقرّر و ذهنی وجود دارد. این مرز برای [در برابر] اراده‌ای حاضر است که در مقامِ تأملِ نامتناهی به درونِ خود وجود دارد و اراده (ب) خواستِ رفع و غلبه بر این محدودیت است – یعنی، فعّالیتِ انتقالِ این محتوی، به‌طور کلی، از ذهنیت به عینیت و به یک موجودیتِ بی‌واسطه. (ج) این‌همانیِ بسیطِ اراده با خود در این تقابل، محتوی یا غایتی است که در دو طرفِ تقابل [ذهنیت و عینیت] یکسان می‌ماند و در برابرِ این تمایزِ صورت علی‌السّویه است.