دوره بازترجمه اصول فلسفه حقّ: بند 104 و 105

یه اعتراف و یه عذرخواهی: من تابحال دو عبارت moralitat و sittlichkeit رو «اصول اخلاقی» و «حیات اخلاقی» ترجمه کرده بودم. البته قبل‌ترش هم اخلاقیات فردی و اخلاقیات عرفی ترجمه شده بود. الان که به خود بخش moralitat رسیدم، به نظر میرسه خود عنوان «اخلاق» مناسبترین معادل برای این عبارته. برای دومی هم به نظر میرسه «حیات عرفی» یا «حیات مبتنی بر عرف» یا «حیات عرف‌مدارانه» معادل‌های مناسبی باشه.

صدا: سپیده کاظمی (ایلشاد)

استحالهِ حقّ به اخلاق [moralitat]

بند 104

بنابراین، افساد [/جرم] و عدالتِ انتقام‌طلب قالبِ رشد و بسطِ اراده را به نمایش می‌گذارند هنگامی‌که در طیِّ فرایندِ رشد و بسطِ اراده، تمایزِ میانِ ارادهِ عمومی که به‌نحو فی‌نفسه وجود دارد و ارادهِ متفرّدی که در تقابل با ارادهِ عمومی به‌نحو لنفسه وجود دارد، برقرار می‌شود[1]. آن‌ها همچنین نشان می‌دهند، چگونه اراده‌ای که به‌نحو فی‌نفسه وجود دارد، از طریقِ حفظ و رفعِ این تقابل به درونِ خود بازگشته و بالفعل و لنفسه شده است. حقّ خود را در تقابل با اراده‌ای که تنها به‌نحو لنفسه وجود دارد، اثبات می‌کند و بدین ترتیب، بنا به ضرورتِ خود، بالفعل است و بالفعل به حساب می‌آید. این قالب، همچنین و در عین حال، قدمِ دیگری در تعیّن‌یافتگیِ مفهومی و درونیِ اراده است. به‌فعلیت‌درآمدن و خودشکوفاییِ اراده، بنا به مفهوم، فرایندی است که در طیِّ آن، اراده وجودِ فی‌نفسه‌اش و صورتِ عدمِ وساطت‌اش را – صورتی که اراده در بدوِ امر در آن حاضر است و قالبِ اراده در قلمروِ حقوقِ مجرّد است – حفظ و رفع می‌کند (به بند 21 بنگرید). بنابراین، اراده در ابتدا خود را در تقابلِ میانِ ارادهِ عمومی که به‌نحو فی‌نفسه وجود دارد و ارادهِ متفرّدی که به‌نحو لنفسه وجود دارد، مقرّر می‌دارد و سپس، از طریقِ حفظ و رفعِ این تقابل (سلبِ سلب)، به خود به‌منزلهِ اراده در موجودیتِ خویش، به عبارت دیگر، در مقامِ سالبیتِ خودارجاع [/سالبیتِ معطوف به خود] تعیّن می‌بخشد، به‌گونه‌ای که دیگر تنها به‌نحو فی‌نفسه آزاد نیست، بلکه به‌نحو لنفسه نیز آزاد می‌شود. اراده که در قلمروِ حقوقِ مجرّد صرفاً یک شخصیت بود، اکنون، شخصیت‌‌اش را به‌منزلهِ متعلَّق و موضوعِ آگاهیِ خود دارد؛ ذهنیتِ آزادیِ نامتناهی که به‌نحو لنفسه وجود دارد، اصلِ منظرِ اخلاقی را می‌سازد.

یادداشت هگل:

اگر بار دیگر نگاهی دقیق‌تر به مراحلی بیاندازیم که در طیِّ آن، مفهومِ آزادی با آغاز از وضعیتِ تعیّن‌یافتگیِ مجرّدِ اراده به وضعیتِ تعیّن‌یافتگیِ خودارجاعِ اراده می‌رسد و در نتیجه، خود را به صورتِ خودتعیّن‌بخشیِ [/خودمختاری] ذهنیت درمی‌آوَرَد، می‌بینیم که در هنگامِ مالکیت، تعیّن‌یافتگیِ اراده تعلّقِ مجرّد و انتزاعی است و در نتیجه، در یک امرِ برون‌افتاده واقع می‌شود – درونِ عهد، این تعیّن‌یافتگیِ با وساطتِ اراده حاصل می‌شود و صرفاً تعلّقِ مشترک است – در باطل، ارادهِ متعلِّق به قلمروِ حقّ، [یعنی، اراده] در وجودِ فی‌نفسهِ مجرّدش و یا در وضعیتِ عدمِ وساطت‌اش، به دستِ ارادهِ متفرّد که خود محتمل و تصادفی است، به‌منزلهِ احتمال و تصادف مقرّر می‌شود. در منظرِ اخلاقی، بر آن [یعنی، وضعیتِ تعیّن‌یافتگیِ مجرّدِ اراده] غلبه شده است به‌گونه‌ای که خودِ این احتمال و تصادف همان‌طور که در خود تأمل کرده و با خود این‌همان است، احتمال و تصادفِ نامتناهیِ اراده است که در درونِ خود وجود دارد، یعنی ذهنیتِ اراده.

افزوده:

این بخشی از حقیقت است که مفهوم وجود دارد و این‌که این موجودیت مطابق با مفهوم است. در حقّ [یعنی، قلمرو حقوقِ مجرّد]، اراده موجودیتِ خود را در امری برون‌افتاده دارد، اما قدمِ بعد آن است که اراده این موجودیت را در درونِ خود، در امری درونی و باطنی داشته باشد. اراده باید در مقامِ ذهنیت و به‌نحو لنفسه وجود داشته باشد و با خود مواجه شود. این رابطه با خود، رابطه‌ای ایجابی است اما اراده تنها از طریقِ حفظ و رفعِ وضعیتِ عدمِ وساطت‌اش به آن دست می‌یابد. این عدمِ وساطت که در افساد [/جرم] رفع می‌شود، از طریقِ جزاء (یعنی، از طریقِ بطلانِ این بطلان) به وضعیتِ ایجاب هدایت می‌شود: اخلاق.

فصل دوم

اخلاق

بند 105

منظرِ اخلاقی منظر اراده است مادام که نه تنها به‌نحو فی‌نفسه بلکه به‌نحو لنفسه نیز نامتناهی باشد (به بند 104 بنگرید). این انعکاس و تأملِ اراده در خود و این این‌همانی که به‌نحو لنفسه وجود دارد، در تقابل با وجودِ فی‌نفسه و وضعیتِ عدمِ وساطت و تعیّناتی که درون آن وضعیت رشد می‌کند، شخص را به‌مثابه یک ذهن [subjekt] معیّن می‌سازد.

[1] توضیحات مترجم:

اراده در طی رشد و بسط خود به مرحله‌ای می‌رسد که میان ارادهِ عمومی و ارادهِ متفرّد تمایز برقرار می‌شود. افساد و عدالت انتقام‌طلب قالبی هستند که اراده در این زمان به خود می‌گیرد. به توضیحاتی که به بند 83 افزوده شده است، رجوع کنید.