شوهرباشی


مثل همیشه اول چندتا نکته مهم بگم بعد بریم سراغ داستان کتاب.
این یه کتاب ١٩٠ صفحه ایه که میشه تو یه نشست خوندش.
چیزی که تو بررسی هام متوجه شدم این بود که ترجمه میترا نظریان از دیگر ترجمه ها روونتره. پس موقع خرید به مترجم دقت کنید.

به نظرم بیست صفحه اول کتاب ممکنه جذبتون نکنه اما باید بهش فرصت بدید.

اگه راجع به این کتاب تحقیق کرده باشید حتما چند متن تکراری رو همه جا دیدید و از خوندن اون توضیحات تکراری خسته شدید. من دنبال یک معرفی تکراری نیستم و این یه معرفی متفاوت هست.

تو پست‌های قبل جملات مورد علاقم از کتاب رو جدا کردم و گذاشتم. خوشحال میشم جملات مورد علاقه شمارو هم بدونم.

معرفی کتاب:

ولچانینف و پاول پاولویچ در سنت پترزبورگ باهم روبرو میشن، اما این روبرویی اتفاقی نیست. پاول پاولویچ که به تازگی همسر خودش رو از دست داده برای دیدار چندین دوست قدیمی به سنت پترزبورگ اومده. اما آیا میدونه این دوستان قدیمی زمانی معشوقه‌های همسرش بودن؟...

??خطر اسپویل??
پاول پاولویچ پس از مرگ همسرش (ناتالیا واسیلیونا) جعبه‌ای پر از نامه پیدا میکنه. نامه هایی عاشقانه برای کسانی که زمانی دوستان خانوادگی پاول و همسرش بودن، کسانی که چندین سال درکنار اونها زندگی کردن.
پاول پاولویچ که حالا از مرگ همسرش درمانده شده به همراه دختر کوچکش لیزا به سنت پترزبورگ اومده تا با معشوقه قدیمی همسرش (استپان میخایلوویچ باگائوتف) که در بستر بیماری هست دیدار کند.
حالا که باگائوتف دیدار با او رو رد میکنه، پاول به سراغ دوستی قدیمیتر یعنی ولچانینف میره.
ولچانینف از خبر مرگ معشوقه قدیمی خودش (ناتالیا واسیلیونا) شکه میشه اما به این فکر میکنه که هیچ وقت نامه ای با ناتالیا رد و بدل نکرده.
آیا پاول پالوویچ از رابطه همسرش و ولچانینف خبر داره؟
آیا لیزا واقعا دختره پاول پاولویچ هست؟
آیا پاول در زمان زندگی همسرش از روابط اون بی خبر بوده؟؟
...
پیشنهاد میکنم برای پیدا کردن جواب این سوالات کتاب رو بخونید
اگر هم این کتاب رو خوندید خوشحال میشم نظراتتون رو
بدونم

کتاب: شوهر باشی
‎نویسنده: فیودور داستایوفسکی
‎مترجم: میترا نظریان
‎چاپ سوم
‎نشرماهی