غربت! سرزمین دیگران...

? _اینجا اینطوریه.
ماتیلد این جمله را بعدها بیشتر شنید. در این لحظه‌ی مشخص، فهمید غریبه است، زن است، همسر است، موجودی است در اختیار دیگری. حالا امین وارد قلمروش شده بود، او بود که قوانین را وضع می کرد، راه پیش رو را نشان می‌داد، مرزهای حیا و عفت و نزاکت را ترسیم می کرد.
?غربت(سرزمین دیگران) داستانی از لیلا سَلیمانی است. این نویسنده فرانسوی مراکشی، داستانی نوشته است از غربت مادرانش در سرزمین پدری.
ماتیلد دختر بالابلند فرانسوی در میانه‌ی جنگ عاشق سربازی مراکشی به نام امین می‌شود که دارد برای ارتش فرانسه می‌جنگد.
این عروس زیبای فرانسوی حالا باید به سرزمین شوهرش برود، جایی دور از خانه‌ی پدری‌اش اما نه فقط از لحاظ مسافت، جایی دور از فرهنگ و جغرافیای وطنش!
جنگ تمام شده است اما مراکش همچنان در حال مبارزه با استعمار فرانسویان است. فرانسوی‌ها زمین‌ها را صاحب شده‌اند، مراکشی‌ها را تحقیر می‌کنند اما می‌گویند ما کشاورزی‌تان را رونق دادیم و کشورتان را ساختیم.
امین و مردان دیگری که به اجبار برای ارتش فرانسه جنگیده‌اند حالا در نظر ملی‌گرایان فرقی با فرانسوی‌ها ندارند.
? اما داستان غربت داستان زنان است. زنانی که در جنگی همیشگی با سنت‌های ضدزن هستند.
ماتیلد از آزادی‌ای که داشته دل کنده تا در آرزوی ماجراجویی، با عشق زندگی کند. اما خلاف آن چیزی که تصورش را می‌کند نصیبش می‌شود.
حقیقت سیاه و تاریک مراکش هر روز بیشتر از روز قبل شخصیت ماتیلد را خرد می‌کند و او را به قالب مردسالار خودش درمی‌آورد.
زنان چه در وطن خودشان باشند و چه مثل ماتیلد در غربت، همه‌شان یک درد مشترک‌ دارند. جنس دوم بودن!
در اواسط رمان، ماتیلد برای مرگ پدرش راهی فرانسه می‌شود. ماتیلدی که حالا مادر دو فرزند است، فرصت بازگشت به وطن را پیدا می‌کند. و اینجا نقطه‌ی اوج داستان است. قله‌ی رمان که شخصیت زن باید بین مادر بودن و زن بودن انتخاب کند.
?حقیقت تلخ مادر بودن این است که جامعه از زن انتظار دارد دیگر زن نباشد. مادر باشد! گویی مادرانگی جنسی متعالی است که زن‌ها حتی بدون اینکه بخواهند محکوم به انتخابش هستند تا دیگران منت گذاشته و بهشت را زیر پایش بگذارند.
در پشت جلد کتاب آمده غربت جلد سه‌گانه‌ای است. اما نمی‌دانم ادامه‌ی این کتاب را نوشته یا منتشر شده است یا نه!
#مریم_جعفری_تفرشی
?کپی با ذکر منبع✅️

#برش_کتاب
?️طبیعت چقدر نسبت به حماقت انسان ها بی‌تفاوت است که آدم‌ها به کشتن هم مشغول‌اند و پروانه ‌ها همچنان به پروازشان ادامه می‌دهند.
?️از خودم متنفرم که این طور تو غل‌و‌زنجیرم. از خودم بیزارم که نمیتونم چیز دیگه‌ای رو به شما ترجیح بدم.
?️من کورکورانه خود را به دست سرنوشتی می‌سپارم که از پی خود می‌کشاندم.
آندروماک