در کار کلام
فهرست لغات و توضیحات در مورد برخی از اصطلاحات هگل
Ding, Sache
چیز، امر
در زبان آلمانی، هر دو واژه به معنای چیز به کار میرود. بنا به گفته اینوود، هگل این دو واژه را به شیوههای متفاوتی به کار میبرد.
در مورد ding (چیز)
همانطور که مشخص است، هگل بهطرز گستردهای از ding استفاده میکند.
الف) از طرفی تمامی موجودات ممکن در برابر وجود مطلق یا خدا، ding به حساب میآیند. ب) از طرف دیگر، ding در برابر تفکر قرار میگیرد. ج) به معنایی محدودتر، ding به عنوان موضوع ادراک، به عنوان یکی از تعینات تأمل ظاهر میشود. در نظر گرفتن چیزی به مثابه یک ding تنها یکی از روشهای نگریستن به آن است: میتوان به آن به مثابه نیرو نگاه کرد...
ما در زبان فارسی، برای هر سه مورد، از «چیز» استفاده میکنیم.
چیز در زبان فارسی معانی مختلفی دارد، از جمله: موجود (مورد الف)، هر جسمی که بیروح باشد (مورد ب). همچنین، ما به هر جسمی که به آن نیرو وارد میشود، چیز میگوییم (مورد ج)
اما در مورد sache (امر)
بنا به گفته اینوود، هگل از sache به معنای چیز، مطلب و یا موضوع اصلی استفاده میکند، در برابر تفاسیری که انسانها از آن دارند.
در پدیدارشناسی، هگل از sache selbst به این معنا استفاده میکند: کارهایی که یک فرد در راستای طبیعت و اهدافش انجام میدهد.
«امر» نیز به معنای کار، حادثه، موضوع، مطلب، چیز، ماجرا و ... است.
برای sache selbst نیز، از نفسالامر استفاده میکنم. نفس الامر در لغت به معنای اصل مدعا، حاق واقع، حقیقت کار، کار واقعی و خودِ چیز است.
اما هم sache selbst هگل، و هم نفسالامر در سنت اسلامی، یک معنای تخصصی نیز دارد:
اینوود اشاره میکند، استفاده اصلی هگل از این sache selbst، جهت تمایزگذاشتن میان روش شناخت خود با روش شناختی است که نسبت به خود چیز (sache selbst)، یا خودِ موضوع، خارجی است. رویه او آن است که درون خودِ چیز (sache selbst) جذب شود و رشد و حرکت درونی آن را دنبال کند.
(در بند 2 اصول فلسفه حق، هگل میگوید، فلسفه باید تمامی فرآیندِ رشدِ درونی sache selbst را نظاره کند.)
از نظر هگل، انسان به هنگام شناخت عقلانی، باید منفعلانه تنها به نظاره خود چیز بپردازد؛ خودِ چیز (sache selbst) مستقل از برداشتهای ما از آن.
برداشت من این است که از نظر هگل، شناخت حقیقی، تنها از طریق نظارهِ منفعلانهِ خودِ چیز (sache selbst) حاصل میشود، و خود چیز (sache selbst) معیار صدق یا کذب شناخت است.
در فلسفه اسلامی، نیز نفسالامر چیزی است که ملاک صدق و کذب قضایا است. (به این متن رجوع کنید: نفسالامر - ویکی فقه (wikifeqh.ir))
نفسالامر از نظر هگل، خودِ چیز به نحو مستقل از برداشت انسانها است. برای مثال، فلسفهِ حق تلاش دارد منفعلانه به نظاره رشد و بسط مفهومِ حق بپردازد، مفهومِ حق، مستقل از اینکه انسانها چه برداشت و تصوری از حق داشته باشند.
به نظر میرسد هگل مصداق نفسالامر را ساحت مفاهیم میداند. باید دقت کنیم که مفهوم (صورت معقول) از نظر هگل، تنها صورت ذهنی انسانها نیست؛ مفهوم چیزی است مستقل از برداشت انسانها که وجود (sein) دارد و از رشد و حرکت و فعالیت برخوردار است؛ و این وجود، وجود عقلانی است، مستقل از زمان و مکان. ملاک صدق و کذب شناخت، مطابقت شناخت با حرکت خود مفهوم است.
Aufheben:
رفع و حفظ
این واژه همزمان سه بار معنایی متفاوت دارد:
الف) بالابردن، ارتقاء، رفع
ب) از بین بردن، باطلکردن، نابودکردن، رفع
ج) محافظت، حفظ، نگهداشتن
از آنجا که در فارسی عبارتی نداریم تا هر سه معنا را برساند، من از عبارت رفع و حفظ استفاده میکنم.
اما، به گفته اینوود، «زمانیکه یک واژه دو یا چندین معنا داشته باشد، هگل در تمامی مواردی که از آن کلمه استفاده میکند، وزنی یکسان به تمامی معانی کلمه نمیدهد. Aufhebung بیشتر از سایر کلمات با این مسأله تطابق دارد. اما در استفاده هگل، حتی وقتی یکی از معانی غالب باشد، سایر معانی نیز در کار هستند»
اما، هگل غالباً هر سه معنی را با هم به کار میبرد. به همین دلیل، من در ترجمه این واژه، بسته به متن، از یکی از عبارات زیر استفاده خواهم کرد:
رفع و حفظ، رفع، ابطال، ارتقاء، حفظ
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حقّ: بندهای 136 و 137
مطلبی دیگر از این انتشارات
مادام پیلینسکا و راز شوپن
مطلبی دیگر از این انتشارات
جاهای تاریک