"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
معرفی کتاب آنچه با پول نمی توان خرید
در یک جمله «رساله ای اخلاقی-فلسفی-اقتصادی که با بیانی شیوا شما را متقاعد می کند دنیا دارد به سمت اشتباهی می رود.» در یکی از نوشته هایم گفتم مشکل اصلی در اقتصاد امروز دنیا، نبود اخلاق است و این کتاب از یکی از فلاسفه ی قرن حاضر حرف من را تصدیق می کند. مایکل سندل در این کتاب ابتدا با این سوال آغاز می کند که آیا چیزهایی هست که نتوان با پول خرید؟ احتمال جواب تمام شما یک بله ی قاطع است شما دوستی را نمی توانید بخرید. افتخار بردن جایزه ی اسکار را نمی توانید بخرید «حداقل علنا نمیتوانید بخرید. مگر اینکه پشت صحنه چیزی باشد که از آن بی اطلاع باشیم». پس از این سوال، مایکل سوالی اساسی تر می پرسد. آیا چیزهایی وجود دارند که بتوان خرید اما نباید اجازه ی خرید فروش آن را داشته باشیم؟ تمام فصول این کتاب به حول این پرسش می چرخد که چه چیزهایی نباید خرید و فروش شوند.
ابتدای کتاب نمونه های جذابی از چیزهای عجیب و غریبی که حتی فکرش را هم نمی کنید که خرید و فورش می شوند آورده شده است که با هم مرور می کنیم:
شما با شبی 82 دلار می توانید زندانی راحت تر و با امکاناتی بهتر داشته باشید. سلول هایی دورتر از سایر زندانیان.
شما با پرداخت مبلغی (که برحسب میزان ترافیک متغیر است) می توانید از خطوط ویژه ای که برای شرایط خاص تعبیه شده اند عبور کنید.
شما با پرداخت 6250 دلار، می توانید مادری را اجاره کنید تا نه ماه بارداری را تحمل کند و برای شما فرزندی به دنیا بیاورد.
شما با 150000 دلار میتوانید پروانه ای برای شکار کرگدن سیاه در حال انقراض دریافت کنید.
گیر آوردن پزشک عمومی در بعضی کشورها کار بسیار سختی است. این کار در ایالات متحده مستلزم ساعت ها انتظار در صف است، اما شما با پرداخت سالانه 1500 تا 2500 دلار می توانید شماره تلفن همراه پزشکتان را در اختیار داشته باشید تا هر ساعت از شبانه روز که به مراقبت پزشکی نیاز داشتید به آن دسترسی داشته باشید.
شما می توانید بیمه ی عمر فردی بیمار را بخرید، منتظر بشوید تا بمیرد و سپس از حق بیمه ی او میلیون ها دلار به جیب بزنید. البته باید دعا کنید فرد مذکور سریع بمیرد. هرچه زودتر بمیرد سود شما بیشتر خواهد بود. این صنعت ارزشی بالغ بر 30 میلیارد دلار دارد.
اگر میخواهید با نماینده های کنگره لابی کنید ولی نمی خواهید از چند روز پیش در صف بیرون از کنگره منتظر بمانید کافیست مقداری پول به بی خانمانی بدهید تا وی به جای شما در صف منتظر بماند.
شاید در نگاه اول بگویید خب اینها چه اشکالی دارد؟ چه مشکلی پیش می آید اگر من با پرداخت پولی بتواند در سلولی بهتر زندانی شوم و سطح رفاه زندگی ام را افزایش دهم؟ مایکل سندل این شرایط را با دو برهان فساد و برهان عدالت بررسی می کند.
در مورد اول، شما اساسا هدف زندان برای تنبیه فرد خطاکار را فاسد کرده اید. فرد خطاکار باید در زندان سختی بکشد تا دوباره به سراغ خطای پیشین نرود.(برهان فساد) از طرفی چطور می توانید دیگر زندانیان را راضی کنید که یکی از آنها در شرایط بهتری زندانی باشد فقط به خاطر آنکه پول بیشتری دارد؟ رئیس مافیایی را در نظر بگیرید که میلیاردها دلار از راه تجارت مواد مخدر به جیب زده است در کنار فردی که به خاطر دزدیدن یک خودرو زندانی شده است. فردی که فقط به خاطر دزدیدن یک اتومبیل زندانی شده است. با دیدن میلیاردر تبهکاری که در محیطی بسیار بهتر زندانی است چه احساسی پیدا می کند؟ آیا می توانید به او بگویید که عدالت در حقش در حال اجراست؟ (برهان عدالت)
در مورد شکار کرگدن های سیاه نیز می توان به همین طریق استدلال کرد. اگرچه با پیاده کردن این طرح جمعیت کرگدن های سیاه رو به فزونی گذاشته است. (به خاطر تشویق محلی ها به پرورش کرگدن سیاه و کسب درآمد از این طریق) اما شما با قانونی کردن شکار یک حیوان در حال انقراض، به این کار اشتباه جنبه ی قانونی داده اید.
تقریبا تمام کتاب مملو از همین مثال های متعدد است که به زبانی ساده، آسان فهم و به دور از اصطلاحات پیچیده ی فلسفی و اقتصادی خواننده را اقناع می کند در جهانی که همه چیز آن با پول سنجیده می شود، نباید چیزهایی وجود داشته باشند که بتوان خرید. البته شاید از فیلسوفی مانند مایکل سندل انتظار داشته باشید که بیش از این فلسفی بنویسد اما به نظرم خواست آقای سندل این بوده است که هرکس بتواند این رساله را درک کند و بفهمد برای همین با آوردن مثال های متعدد و ملموس سعی در بیان مطالبش داشته است نه با طرح مفاهیم انتزاعی اخلافی و فلسفی.
هنگامی که در مورد نقد این کتاب جست و جو می کردم به نوشته از حامد قدوسی برخوردم که از این کتاب ایرادی گرفته بود. از آنجایی که تصور می کنم اقای قدوسی مطالب روی وبلاگش را مطالعه نمی کند اینجا جواب کوتاهی به این انتقاد می دهم. (مطلب را می توانید از اینجا بخوانید اگر مایل به خواندن مطلب نیستید پاراگراف زیر را مطالعه نکنید.)
اقای قدوسی گفته اند که این تصور که صف بهتر از پول می تواند عدالت را ایجاد کند درست نیست چه اینکه افراد مریض و بیماری که نمی توانند توی صف بایستند نمی توانند از تماشای نمایش بهره مند شوند. در جواب جناب قدوسی باید گفت که اساسا اقای سندل در مقام این مسئله نیست که کدام راه بهتر است. قطعا ایراداتی به خود مساله ی صف نیز وارد است که اقای قدوسی به گوشه ای از آن اشاره کرده است اما مسئله ی آقای سندل این نیست که آیا راه حل صف بهتر است یا راه حل خرید مزدور برای ایستادن در صف. بلکه مسئله این است که روح یک کار خیریه با پولی کردن آن از بین می رود. همانطور که با مثال های متعددی در کتاب این مسئله اثبات می شود که پول روح کارهای خیریه را نابود می کند. مثال معروف کودکان و جمع آوری پول برای خیریه را به خاطر بیاورید(در این مثال به سه گروه دانش آموز که داوطلب جمع آوری پول برای خیریه بودند وعده داده شد که به ترتیب هیچ، یک و ده درصد از پول جمع آوری شده را به آنها بدهند. در کمال ناباوری گروهی که هیچ درصدی از پول های خیریه دریافت نمی کرد بیش از دو گروه دیگر کمک خیریه جمع کرده بود). پس همانطور که گفته شد مهم نیست که سازوکار های اینچنینی (کارهای خیریه، نمایش های عمومی و...) چگونه قرار است برقرار باشد با صف یا فروش بلیط به صورت آنلاین، چیزی که مهم است این است که نگذارید پول این سازوکارها را فاسد کند.
در زیر تد تاک مایکل سندل را در همین زمینه ببینید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره مطلق هگل (2)
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره کتاب «آنگاه به پایان رسیدیم» نوشته جاشوآ فریس
مطلبی دیگر از این انتشارات
به من دست نزن