"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
معرفی کتاب فقر احمق می کند
کتاب فقر احمق میکند، یا اسم واقعی آن «Scarcity: Why Having Too Little Means So Much» (کمیابی: چرا داشتن خیلی کم معنای زیادی دارد؟) نوشته پروفسور سندهیل مولاینیتل و الدار شفیر استاد روانشناسی دانشگاه تاد است. احتمالا از اسم این دو بزرگوار متوجه شدهاید که ملیت آنها چیست. سندهیل هندی است و شفیر یهودی. مساله کتاب نیز کاملا از اسم آن مشخص است. کمیابی. به شخصه معتقدم بهتر بود دوستان در نشر ترجمان اسم با مسماتری انتخاب کنند. چون اولا این اسم در حال حاضر توهینی به تقریبا ۸۰ درصد مردم ایران است و ثانیا ارتباط کمی با کلیت موضوع کتاب دارد.
بازگردیم به کتاب. کتاب در مورد کمیابی است. اما چه نوع کمیابیای؟ با توجه به اسمی که ترجمان انتخاب کرده است، احتمالا میگویید پول. اما نه فقط پول. کتاب در مورد هر نوع کمیابی صحبت میکند. کمبود وقت، کمبود توجه، کمبود هرچیز دیگری که میخواهید بیشتر داشته باشید.
آیا این کمبود بد است؟ باز هم آنطور که ترجمان اسم کتاب را انتخاب کرده است، احتمالا میگویید بله. اما نویسندگان نظر قاطعی در این مورد ندارند. در واقع از نظر نویسندگان کمیابی گاهی به ما کمک میکند، اما از جهات دیگر برای ما مضر است و نکته جالب اینکه ما نمیتوانیم جلوی آن را بگیریم.
کتاب از سه بخش تشکیل شده است.
بخش اول ذهنیت کمیابی:
در این بخش دو مفهوم اصلی کتاب را توضیح میدهد. تونل زنی و تنگنای پهنای باند. احتمالا برای شما اتفاق افتاده که یک پروژه را باید تا ضرب العجل آن انجام دهید اما مدام پشت گوش میاندازید تا زمانی که دیگر نمیتوان آن را نادیده گرفت. در اینجا تونل زنی اتفاق میافتد. در واقع انجام آن پروژه داخل تونل قرار میگیرد و هرچیز دیگر خارج از تونل است. به عنوان مثال. شاید دوستی به شما زنگ زده و بگوید شام برویم بیرون. شما میگویید: «شاید وقتی دیگر دوست من.» در واقع دوست شما خارج از تونل قرار گرفته است.
ضرب العجلها به ما کمک میکنند که بتوانیم پروژهها را بهتر اداره و پیگیری کنیم. اما تونل زنی وجهه منفیای نیز دارد. تصور کنید در مضیقه مالی هستید. اجاره خانه در حال سررسید است و تا زمان پرداخت حقوق نیز زمان زیادی مانده. لپ تاپ شما خراب شده است، و ماشینتان نیز نیاز به تعمیر دارد. قاعدتا تا زمانی که اجاره بها مانده است، مابقی موضوعات خارج تونل قرار میگیرند. شما از دوستی برای اجاره خانه قرض میگیرید. لپ تاپ را رها میکنید و ماشین را نیز سرسری تعمیر میکنید. در واقع شما برای رسیدن به اجاره خانه در مورد مابقی مشکلاتتان تونل زدهاید. نتیجه چه میشود؟ ممکن است در زمانی که لپ تاپ شما خراب است، یک ایمیل کاری بسیار مهم را از دست بدهید. ایمیلی که میتوانست حقوق شما را چند برابر کند. ممکن است همان تعمیر سرسری، منجر به مشکل بسیار بزرگتری شود که خسارت مالی و جانی بسیار بیشتری به شما تحمیل کند.
در واقع تونل زنی شما را مجبور میکند که راه حلها مقطعی را به جای راهحلهای اساسی در نظر بگیرید.
تنگنای پهنای باند نیز ارتباط نزدیکی به تونل زنی دارد. شما وقتی تمام حواستان معطوف به پرداخت اجاره خانه است، نمیتوانید به رابطهتان با فرزندانتان توجه بیشتری نشان دهید. نمیتوانید خواستههای همسرتان را برآورده کنید. نمیتوانید زمان بیشتری را با خانواده بگذرانید. تمام اینها در نهایت منجر به آن میشود که مدام ناراضیتر بشوید و حتی شاید حمایت خانوادهتان را نیز از دست بدهید. این همان کاری است که تنگنای پهنای باند با افراد فقیر میکند.
بخش دوم: کمیابی کمیابی به بار میآورد
این بخش یکی از بخشهایی است که قبلا به صورت مقطعی مطالعه کرده بودم. کمیابی به ما کمک میکند که منابع خود را بهینهتر استفاده کنیم. اگر تنها یک میلیون تومان داشته باشیم و بخواهیم با آن یک ماه سر کنیم، (افرادی که ابدا کم هم نیستند، پنج شش سال است که ماه را با یارانه سر میکنند) قطعا به هر ریالی که خرج میکنیم اهمیت میدهیم. ممکن است کیلومترها پیاده برویم تا از فروشگاهی خرید کنیم که تخفیف خوبی داده است. یا برای گرفتن تخفیف از فروشنده ساعتها چانه بزنیم. اما وقتی بخواهیم همان ماه را با ۱۰ میلیون سر کنیم اوضاع فرق میکند. دیگر اهمیتی به اینکه چقدر خرج میکنیم نمیدهیم.
بسیاری از هولدینگهای بزرگ، هنگامی که میبینند زیرمجموعهها مخارج ثانویه زیادی دارند، فورا بودجه آنها را محدود میکنند. بدین ترتیب، مدیرعامل دیگر نمیتواند پاداشهای عظیم برای خود بنویسد یا دفتر خود را بزرگتر کند یا مسئول درست کردن پاورپوینت با چند میلیون تومان حقوق استخدام کند. البته انتظار که ندارید در ایران چنین اتفاقی رخ بدهد؟ چون همه هم حزبی و رفیق و داداشی هستند.
اما کمیابی تماما خیر و برکت نیست. همین دیدگاه بده-بستان میتواند به ضرر افراد باشد. در کتاب از کشاورزانی مثال زده شده که به محصولات خود کود نمیدهند. چرا چنین میکنند؟ همه کشاورزان از تاثیر کود در رشد محصولات آگاه هستند. در واقع خرید کود زمانی اتفاق میافتد که کشاورزان دیگر پول زیادی ندارند. پس دیدگاه بده-بستان وارد میشود و آنها را مجبور میکند تا هزینههای اضافی را حذف کنند. هزینه اضافی چیست؟ هر نوع هزینهای که بتوان نادیده گرفت و زنده ماند. کمتر کسی است که از نخریدن کود مرده است. بنابراین کشاورزان دقیقا کاری را میکنند که به فقر آنها دامن میزند. آنها در واقع ۲۰ تا ۳۰ درصد درآمدهای آتی خود را حذف میکنند چون تصور میکنند هزینه اولیه برای این درآمد، اضافی است.
بخش سوم: طراحی برای کمیابی
بسیاری از افراد تصور میکنند میتوانند با ایجاد کمیابی تقلبی، بهرهوری خود را افزایش دهند. اما قضیه به این سادگی نیست. اگر بود الان همه افرادی که میخواستند ورزش را شروع کنند یا رژیم بگیرند این کار را کرده بودند. شما نمیتوانید به راحتی بدون اینکه یک عامل بیرونی شما را مجبور کند، کمیابی تصنعی ایجاد کنید. حتی اگر بخواهید از اراده خود استفاده کنید، وضع بسیار بدتر است. یکی از مهمترین بینشهایی که من در کتاب دیدم همین موضوع بود که اراده مانند عضله است که هرچقدر بیشتر به کار بگیرید، زودتر خسته میشود.
اگر همواره بخواهید از اراده خود برای بهبود وضعیت زندگیتان استفاده کنید، در یک نقطه دیگر میبرید. پس بهتر است استفاده از اراده خود را کاهش دهید و بیشتر به عوامل خارجی تکیه کنید.
سخن پایانی:
کتاب یک بینش جدید از مساله فقر و کمیابی ارائه میکند. به نظرم نوشته شدن چنین کتابهایی میتواند نگاه ما را به مقوله فقر بازتر کند. همچنین ایدههای کتاب در مورد مقابله با مساله کمیابی و فقر نیز نه تنها در عرصه اجتماعی و برنامه ریزی دولتی میتواند مورد توجه و کارکرد قرار گیرد، که افراد نیز میتوانند با استفاده از این ایدهها وضعیت خود را بهبود بدهد. به شدت خواندن این کتاب را توصیه میکنم.
میتوانید به تلگرام من هم سر بزنید:
https://t.me/ahmadsobhani
مطلبی دیگر از این انتشارات
سقوط آلبرکامو.
مطلبی دیگر از این انتشارات
[مردی به نامِ اُوِه]
مطلبی دیگر از این انتشارات
گذری بر "پسر قاتل من" اثر برنارد مالامود/ طرحی از یک نقد